Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
passport
اجازه مسافرت
passports
اجازه مسافرت
Search result with all words
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
Other Matches
the incidents of a journey
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
tripped
مسافرت مسافرت کردن
trips
مسافرت مسافرت کردن
trip
مسافرت مسافرت کردن
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
travel
مسافرت
travels
مسافرت
toured
مسافرت
tours
مسافرت
locomotion
مسافرت
journey
مسافرت
journeyed
مسافرت
journeying
مسافرت
journeys
مسافرت
tour
مسافرت
touring
مسافرت
traveled
مسافرت
walkabout
مسافرت پیاده
jaunt
مسافرت کوچک
trip ticket
بلیط مسافرت
jaunts
مسافرت کوچک
visit
مسافرت معاینه
royal progress
مسافرت شاهانه
visited
مسافرت معاینه
visits
مسافرت معاینه
peregrination
مسافرت دور
hitchhike
مسافرت مفتی
peregrinations
مسافرت دور
dromomania
جنون مسافرت
walkabouts
مسافرت پیاده
river trip
مسافرت رودخانه ای
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
package tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
churchills v to moscow
مسافرت چرچیل به مسکو
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
camels
مسافرت کردن باشتر
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
campaign
مسافرت درداخل کشور
campaigned
مسافرت درداخل کشور
campaigning
مسافرت درداخل کشور
campaigns
مسافرت درداخل کشور
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
sailed
مسافرت با قایق بادی
sailings
مسافرت با قایق بادی
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
camel
مسافرت کردن باشتر
sail
مسافرت با قایق بادی
port
مامن مبدا مسافرت
riding
گردش و مسافرت لنگر گاه
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
waybill
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
roadability
راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
astronautics
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
passenger mile
طول راه مسافرت به حسب میل
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I travel tomorrow
[afternoon]
.
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
mal de mer
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
travels
سفر کردن مسافرت کردن
traveled
سفر کردن مسافرت کردن
travel
سفر کردن مسافرت کردن
permit
اجازه
warrent
اجازه
permits
اجازه
licenses
اجازه
licences
اجازه
licence
اجازه
permitting
اجازه
permission
اجازه
fiat
اجازه
fiats
اجازه
by permission of
با اجازه
liberty
اجازه
authorization
اجازه
ok
اجازه
licensure
اجازه
liberties
اجازه
authorisations
اجازه
ratification
اجازه
licensing
اجازه
license
اجازه
leave
اجازه
authority
اجازه
okay
اجازه
approval
اجازه
unauthorized
بی اجازه
leaving
اجازه
allowances
اجازه دادن
go through
<idiom>
اجازه دادن
forbid
اجازه ندادن
forbids
اجازه ندادن
suffer
اجازه دادن
suffered
اجازه دادن
suffers
اجازه دادن
to admit of
اجازه دادن
to ask permission
اجازه خواستن
to beg leave
اجازه رفتن
to obtain permission
اجازه گرفتن
to permit oneself
اجازه خواستن
transit bill
اجازه عبور
without a by your leave
بی اجازه بی خداحافظی
allowance
اجازه دادن
have it
<idiom>
اجازه دادن
take in
<idiom>
اجازه دادن
billeted
اجازه نامه
billet
اجازه نامه
warranty
تعهدنامه اجازه
warranties
تعهدنامه اجازه
grants
اجازه دادن
billeting
اجازه نامه
permissive
اجازه دهنده
audiences
اجازه حضور
audience
اجازه حضور
billets
اجازه نامه
tokens
اجازه ورود
by your leave
با اجازه شما
conge
اجازه عبور
accessing
اجازه دخول
feu
اجازه همیشگی
flight clearance
اجازه پرواز
accesses
اجازه دخول
authority
اجازه اعتبار
warrants
اجازه قانونی
token
اجازه ورود
approach clearance
اجازه تقرب
approach clearance
اجازه فرود
authorizations
اختیار اجازه
let
اجازه دادن
lets
اجازه دادن
letting
اجازه دادن
acquisition authority
اجازه خرید
accessed
اجازه دخول
warranting
اجازه قانونی
warranted
اجازه قانونی
authorising
اجازه دادن
licensable
قابل اجازه
authorises
اجازه دادن
lincense or cence
اجازه دادن
may i take it please
اجازه می فرمایید
releases
اجازه صدور
clearance
اجازه زدودگی
searcher warrant
اجازه بازرسی
authorize
اجازه دادن
authorizes
اجازه دادن
authorizing
اجازه دادن
if you please
با اجازه شما
warrant
اجازه قانونی
authority
توانایی اجازه
imprimatur
اجازه چاپ
release
اجازه صدور
released
اجازه صدور
inofficial
بدون اجازه
access
اجازه دخول
searcher warrant
اجازه تفتیش
permit
اجازه دادن
consented
رضا اجازه
connivance
اجازه ضمنی
consenting
رضا اجازه
warrant of attorney
اجازه نامه
passes
اجازه عبور
passage
اجازه عبور
passed
اجازه عبور
pass
اجازه عبور
power of procuration
اجازه نامه
power of authority
اجازه نامه
certificate of authority
اجازه نامه
consent
رضا اجازه
license
اجازه نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com