Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English
Persian
resurrect
احیا کردن رستاخیز کردن
resurrected
احیا کردن رستاخیز کردن
resurrecting
احیا کردن رستاخیز کردن
resurrects
احیا کردن رستاخیز کردن
Other Matches
revives
احیا کردن احیا شدن
revived
احیا کردن احیا شدن
revive
احیا کردن احیا شدن
resurrection
رستاخیز کردن
deoxidize
احیا کردن
resusctate
احیا کردن
restore to life
احیا کردن
raclaim
احیا کردن
vivify
احیا کردن
reconstructing
از نوساختن احیا کردن
rehabilitate
احیا یاتجدید کردن
rehabilitated
احیا یاتجدید کردن
reconstruct
از نوساختن احیا کردن
rehabilitating
احیا یاتجدید کردن
rehabilitates
احیا یاتجدید کردن
reconstructed
از نوساختن احیا کردن
reconstructs
از نوساختن احیا کردن
crack of dawn
رستاخیز
the great inquest
رستاخیز
resurrection
رستاخیز
the last d.
روز رستاخیز
judgement day
روز رستاخیز
crack of doom
صاعقه روز رستاخیز
passion week
هفته پیش از رستاخیز مسیح
reclamation
احیا
revival
احیا
reductions
احیا
reductional
احیا
revivals
احیا
resurrection
احیا
resuscitation
احیا
vigil
احیا
vigils
احیا
reduction
احیا
restoration to life
احیا
vivification
احیا
regeneration
احیا
reducer
احیا کننده
reviver
احیا کننده
regenerative
احیا کننده
cultivation of waste land
احیا اراضی موات
oil reclamation equipment
تجهیزات احیا روغن
revivalism
اصالت احیا مذهب
reductant
عامل احیا کننده
neoclassic
احیا کننده سبکهای قدیمی
deoxidizing slag
سرباره یا شلاکه احیا شده
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
lubricated
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
justify
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifying
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
lubricate
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
justifies
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
modulating
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
refer
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
compensated
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
endorse
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
detach
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
mend
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
modulate
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
crush
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
clear
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
parallelize
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
referred
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
lubricating
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
crushed
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
detaching
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
lubricates
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
detaches
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
crushes
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
ascertian
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
refers
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
specify
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
evaporate
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
to secure
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
judge
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
expending
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mended
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
expended
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expend
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
adjusts
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
endorses
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
specifies
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
adjusting
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
specifying
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
endorsing
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expends
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
evaporated
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clears
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
to adapt
[to]
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
judging
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judges
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
mends
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
clearer
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
compensates
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporating
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporates
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
judged
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
endorsed
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
compensate
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com