|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
Total search result: 22 (3 milliseconds) | |||||
English | Persian | ||||
---|---|---|---|---|---|
assigned | واگذار کردن | ||||
assigned | ارجاع کردن تعیین کردن | ||||
assigned | مقرر داشتن گماشتن | ||||
assigned | قلمداد کردن اختصاص دادن | ||||
assigned | بخش کردن ذکر کردن | ||||
assigned | منتصب کردن | ||||
assigned | مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن | ||||
assigned | حواله کردن | ||||
assigned | انتقال دادن وواگذار کردن | ||||
assigned | نسبت دادن تخصیص دادن | ||||
assigned | حواله گیر | ||||
assigned | دینفع | ||||
assigned | 1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه | ||||
assigned | کاردادن به کامپیوتر یا به کسی | ||||
assigned | ASSI | ||||
assigned <adj.> <past-p.> | الحاق شده | ||||
assigned <adj.> <past-p.> | افزوده شده | ||||
assigned <adj.> <past-p.> | اختصاص داده شده | ||||
assigned <adj.> <past-p.> | تخصیص داده شده | ||||
Other Matches | |||||
assigned role | نقش محول | ||||
assigned forces | نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به | ||||
assigned forces | نیروهای زیر امر |
Recent search history | |
|