Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
nuance
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuances
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
Other Matches
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
swansdown
پرنرم وفریف قو
hooklet
قلاب کوچک وفریف
fine art
هر مهارت هنری وفریف
concentration cell corrosion
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
comments
نکات
minuitae
نکات جزئی
nugae
نکات جزئی
high lights
نکات مهم
high light
نکات برجسته یا جالب
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
precise
مختصر کردن مختصر
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
free air anomaly
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
presentation graphics
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
misdirection
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
difference in northing
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
notice board
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
incomprehensive
مختصر
abstracted
مختصر
terse
مختصر
compend
مختصر
tersest
مختصر
concise
مختصر
terser
مختصر
partial
مختصر
brief
مختصر
viz
مختصر
little
مختصر
febricula
تب مختصر
shortest
مختصر
short term
مختصر
laconic
مختصر گو
laconically
مختصر گو
short
مختصر
shorter
مختصر
synoptic
مختصر
sum
مختصر
sums
مختصر
gnomical
مختصر
briefed
مختصر
fleeting
<adj.>
مختصر
short
<adj.>
مختصر
succinct
مختصر
concise
<adj.>
مختصر
curt
<adj.>
مختصر
epitome
مختصر
summaries
مختصر
succinct
<adj.>
مختصر
summary
مختصر
abbreviated
مختصر
tis
مختصر ti is
briefer
مختصر
grammalogue
مختصر
briefest
مختصر
abridged
مختصر
contracted
مختصر محدود
tendencies
علاقه مختصر
telegraphic
تلگرافی مختصر
my initials are s.h
امضای مختصر من
scumble
مالش مختصر
shortener
مختصر کننده
lacanic
مختصر و مفید
shorthand
مختصر نویسی
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
let us be brief
مختصر کنیم
inking
اطلاع مختصر
tendency
علاقه مختصر
synopsis
اجمال مختصر
clicked
صدای مختصر
clicks
صدای مختصر
summary
خلاصه مختصر
pithy
مختصر ومفید
concisely
بطور مختصر
flashes
روشنایی مختصر
flashed
روشنایی مختصر
flash
روشنایی مختصر
tot
یادداشت مختصر
apercu
خلاصه مختصر
potluck
غذای مختصر
petit mal
صرع مختصر
summaries
خلاصه مختصر
paraph
امضای مختصر
synopses
اجمال مختصر
tots
یادداشت مختصر
simplifier
مختصر کننده
brachygraphy
مختصر نویسی
velitation
جنگ مختصر
curtailed
مختصر نمودن
compendium
مختصر کوتاهی
briefed
کوتاه مختصر
short and sweet
<idiom>
مختصر ومفید
snacks
خوراک مختصر
snack
خوراک مختصر
curtail
مختصر نمودن
briefer
کوتاه مختصر
comedietta
کمدی مختصر
cheep
اشاره مختصر
briefly speaking
مختصر کنیم
brief
کوتاه مختصر
briefest
کوتاه مختصر
curtailing
مختصر نمودن
click
صدای مختصر
tiffin
ناهار مختصر
squabbling
نزا مختصر
squabble
نزا مختصر
squabbled
نزا مختصر
handlist
فهرست مختصر
grind out
پیشروی مختصر
abridge
مختصر کردن
curtails
مختصر نمودن
squabbles
نزا مختصر
byword
اشاره یانگاه مختصر
pittance
کمک هزینه مختصر
compendious
موجز مختصر ومفید
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
blockhouse
بنای استحکامی مختصر
feather
فشار مختصر به گاز
look in
دیدن کردن مختصر
bywords
اشاره یانگاه مختصر
prospectus
شرح حال مختصر
prospectuses
شرح حال مختصر
abriviated addressing
ادرس مختصر شده
abbreviate
مختصر یا مفید کردن
abbreviates
مختصر یا مفید کردن
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
abbreviating
مختصر یا مفید کردن
in a nutshell
بطور خیلی مختصر
shorten
مختصر کردن کاستن
shortened
مختصر کردن کاستن
metastable
دارای ثبات مختصر
shortens
مختصر کردن کاستن
pulls
برتری جزئی و مختصر
curtly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
simplification
تسهیل مختصر سازی
spots
زمان مختصر لحظه
compendiously
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
spot
زمان مختصر لحظه
briefly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
simplifications
تسهیل مختصر سازی
pull
برتری جزئی و مختصر
exquisite
دقیق
exacts
دقیق
literal
دقیق
tenty
دقیق
exact solution
حل دقیق
scholastic
دقیق
intent
دقیق
scholastical
دقیق
exact
دقیق
exacted
دقیق
subtil
دقیق
particular redemption
دقیق
punctilious
دقیق
accurate
دقیق
punctiliously
دقیق
wistful
دقیق
punctual
دقیق
astute
دقیق
stringent
دقیق
precision
دقیق
scrutinizer
دقیق
advertent
دقیق
stringently
دقیق
billeted
ورقه جیره یادداشت مختصر
billet
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting
ورقه جیره یادداشت مختصر
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
blink
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks
نادیده گرفته نگاه مختصر
smack
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
billets
ورقه جیره یادداشت مختصر
smacked
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplifications
ساده گردانی مختصر سازی
step in
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
multocular
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
simplification
ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation
ساده گردانی مختصر سازی
smacks
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
correct
دقیق یا درست
scrutiny
بررسی دقیق
correcting
دقیق یا درست
precisian
خیلی دقیق
detailed analysis
آنالیز دقیق
corrects
دقیق یا درست
an a calculator
محاسب دقیق
watchful
بی خواب دقیق
pryingly
با نگاه دقیق
control
توپزن دقیق
particularization
شرح دقیق
persnickety
کاربسیار دقیق
perpend
دقیق بودن
controlling
توپزن دقیق
controls
توپزن دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com