Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
government office
اداره دولتی
Search result with all words
pluralism
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
Other Matches
make a diplomatic representation
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds
قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
state-
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
states
دولتی
stating
دولتی
governmental
دولتی
stated
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
governmental
<adj.>
دولتی
state
دولتی
belonging to the state
<adj.>
دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
state
دولتی حالت
public institutions
نهادهای دولتی
public monopoly
انحصار دولتی
etatism
سوسیالیزم دولتی
public schools
مدارس دولتی
public sector
بخش دولتی
public ship
ناو دولتی
state university
دانشگاه دولتی
government officials
مامورین دولتی
government departments
دوایر دولتی
government control
کنترل دولتی
government control
نظارت دولتی
public ownership
خالصه دولتی
public domain
خالصه دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
public servants
مامورین دولتی
the funds
وام دولتی
government property
مال دولتی
civil services
خدمات دولتی
public service
استخدام دولتی
public domain
مالکیت دولتی
quasi public
نیمه دولتی
government sector
بخش دولتی
government regulation
مقررات دولتی
economic unit
موسسه دولتی و ...
government owned industries
صنایع دولتی
political circles
دوایر دولتی
civil servants
مستخدم دولتی
state bank
بانک دولتی
debenture
حواله دولتی
nationalized industries
صنایع دولتی
state college
دانشکده دولتی
privates
غیر دولتی
private
غیر دولتی
state-
دولتی حالت
stated
دولتی حالت
states
دولتی حالت
stating
دولتی حالت
state enterprise
بنگاه دولتی
civil servant
مستخدم دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
state prison
زندان دولتی
state socialism
سوسیالیسم دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
public domain
خالصه دولتی
public assistance
کمکهای دولتی
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
privatizes
غیر دولتی کردن
bill of oredit
اوراق قرضه دولتی
state planning
برنامه ریزی دولتی
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
privatized
غیر دولتی کردن
government bonds
اوراق قرضه دولتی
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
bureaucracies
مجموع گماشتگان دولتی
order in council
تصویب نامه دولتی
privatize
غیر دولتی کردن
government securities
اوراق بهادار دولتی
granted
کمک دولتی اعانه
grants
کمک دولتی اعانه
privatised
غیر دولتی کردن
privatises
غیر دولتی کردن
privatizing
غیر دولتی کردن
bureaucracy
مجموع گماشتگان دولتی
privatising
غیر دولتی کردن
lycee l
دبیرستان دولتی درفرانسه
arms
نشان دولتی نیرو
privatization
غیر دولتی کردن
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
quasi public company
شرکت نیمه دولتی
grant
کمک دولتی اعانه
funded
تنخواه قرضه دولتی سهام
fund
تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways
راه اهن دولتی ایران
dole
کمک هزینه دولتی به بیکاران
security
گرو سهام قرضه دولتی
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
public ship
کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
floater
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
The subsidy will be phased out next year.
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
emission
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrat
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
spoils system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
bureaucrats
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
transportation in kind
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
workplace
اداره
handling
اداره
workplaces
اداره
cutchery
اداره
departments
اداره
office
اداره
cutcherry
اداره
department
اداره
offices
اداره
operation
اداره
prefecture
اداره
serviced
اداره
gestion
اداره
bureaus
اداره
maladmidistration
سو اداره
helms
اداره
helm
اداره
directorate
اداره
directorates
اداره
bureau
اداره
management
اداره
service
اداره
managements
اداره
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
public health pepartment
اداره بهداری
departments
بخش اداره
paperless office
اداره بی کاغذ
labouroffice
اداره کارگزینی
misgovernment
سوء اداره
labour office
اداره کارگزینی
penology
اداره زندان
misconduct
سوء اداره
labor service
اداره کار
intelligence service
اداره اطلاعات
ministration
اداره خدمت
stage-manage
اداره کردن
medical department
اداره بهداری
management system
سیستم اداره
misgovern
بد اداره کردن
porotocol department
اداره تشریفات
department
بخش اداره
office manager
رئیس اداره
proconsulate
سمت یا اداره
manageability
قابلیت اداره
Near our office .
نزدیک اداره ما
police headquarters
اداره کل شهربانی
maladministration
سوء اداره
maladminister
بد اداره کردن
prefecture
اداره ریاست
legal department
اداره حقوقی
wieldy
اداره شدنی
deparment of trusteeship
اداره قیمومت
finance office
اداره دارایی
criminal investigation department
اداره اگاهی
the d. poliee
اداره اگاهی
criminal i. department
اداره اگاهی
financial a
اداره مالیه
financial agency
اداره دارایی
steerage
اداره تربیت
claimant agency
اداره کارپردازی
service bureau
اداره خدماتی
dipartment of publications
اداره مطبوعات
custom house
اداره گمرک
depaartment of accounts
اداره محاسبات
deparment of trusteeship
اداره سرپرستی
department of publications
اداره نگارش
department of publications
اداره انطباعات
department of trusteeship
اداره سرپرستی
department of trusteeship
اداره قیمومت
dipartment of publications
اداره نگارش
customhouse
اداره گمرک
financial agency
اداره مالیه
bureaus of census
اداره سرشماری
household art
فن اداره خانه
the police headquaters
اداره کل شهربانی
tobacco department
اداره دخانیات
india office
اداره امورهندوستان
aminister
اداره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com