Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
Other Matches
i give odds of ten to one rial
ده ریال به یک ریال بسته
something like 00 rials
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
blood chit
تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
To make good a damaged.
خسارتی راجبران کردن
liquidated damages
خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
indictment
ادعانامه
bill of indictment
ادعانامه
indictments
ادعانامه
we put it at rials
51 ریال
indictments
تنظیم ادعانامه
indicement
تنظیم ادعانامه
indictment
تنظیم ادعانامه
rials 0 or so
د رحدود 05 ریال
half a rial
نیم ریال
rials 0 the metre
متری 04 ریال
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
it is worth 0 rials
ده ریال می ارزد
i sold the book for rials 0
ریال فروختم
indicement
اتهام بموجب ادعانامه
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
rials 0 or so
05 ریال چیزی بیشتریاکمتر
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
i gave the beggar one rial
یک ریال به ان گدا دادم
i am rials in pocket
سه ریال سود بردم
claimed
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
if one book cost rials 0
اگر یک کتاب 04 ریال بیارزد
if one book cost rials
اگر یک کتاب 5 ریال بیرزد
it was valued at rials 000
پنج هزار ریال قیمت شد
my purchases a to rials 00
خریدهای من سرمیزندبه 005 ریال
indicts
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
it was valued at rials 000
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
claims officer
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
propagandist
مبلغ
amounts
: مبلغ
promoter
مبلغ
quantum
مبلغ
lump sums
مبلغ کل
promoters
مبلغ
propagandists
مبلغ
amounting
مبلغ
tot
مبلغ
lump sum
مبلغ کل
tots
مبلغ
sums
مبلغ
summa
مبلغ
sum
مبلغ
amounts
مبلغ
quantities
مبلغ
amounted
مبلغ
amounted
: مبلغ
amount
مبلغ
amount
: مبلغ
amounting
: مبلغ
quantity
مبلغ
backing
مبلغ شرطبندی
balance of the amount
باقیمانده مبلغ
missionaries
مبلغ مذهبی
pittance
مبلغ جزئی
chicken feed
مبلغ ناچیز
missionary
مبلغ مذهبی
pin money
مبلغ ناچیز
gross amount
مبلغ ناخالص
prices
مبلغ شرطبندی
price
مبلغ شرطبندی
missioner
مبلغ مذهبی
to figure up
مبلغ یا میزان
turnover
مبلغ فروش
the entire sum
تمامی مبلغ
twopence
مبلغ دو پنس
roundest
مبلغ زیاد
evengelist
مبلغ مسیحی
premium
مبلغ بیمه
carry forward
مبلغ منقول
converter
مبلغ مذهبی
convertor
مبلغ مذهبی
dribblet
مبلغ کوچک
entirenss
جمع کل مبلغ کل
round
مبلغ زیاد
premiums
مبلغ بیمه
capitalization
جمع مبلغ سرمایه
ratal
مبلغ مشمول مالیات
hike
مبلغ رابالا بردن
hiked
مبلغ رابالا بردن
deductible
مبلغ قابل کسر
it was a
مبلغ زیادی بود
hikes
مبلغ رابالا بردن
hiking
مبلغ رابالا بردن
exaggerated
مبلغ اغراق امیز
total demand
تقاضای کل
at the instance of
به تقاضای
aggregate demand
تقاضای کل
at the request of
تقاضای
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
What is this amount for?
این مبلغ برای چیست؟
It was some consikerable amount.
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
i undertake to pay that sum
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
Fine words butter no parsnips.
از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
investment
مبلغ سرمایه گذاری شده
investments
مبلغ سرمایه گذاری شده
blank check
چک امضاء شده بدون مبلغ
surcharges
مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharge
مبلغ جریمه نرخ اضافی
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
request substitution
تقاضای تعویض
aggregate demand function
تابع تقاضای کل
application for loan
تقاضای وام
re claim
تقاضای مجدد
gives
تقاضای رای
request to send
تقاضای ارسال
national demand
تقاضای ملی
inelastic demand
تقاضای بی کشش
maximum demand
تقاضای بیشینه
application
تقاضای کار
joint demand
تقاضای مشترک
market demand
تقاضای بازار
applications
تقاضای کار
giving
تقاضای رای
at the instance of
بر حسب تقاضای
complementary demand
تقاضای تکمیلی
demand for payment
تقاضای پرداخت
effective demand
تقاضای موثر
elastic demand
تقاضای با کشش
at my request
مطابق با تقاضای من
give
تقاضای رای
complementary demand
تقاضای مکمل
final demand
تقاضای نهائی
pop the question
<idiom>
تقاضای ازدواج
factor demand
تقاضای عوامل
excess demand
تقاضای بیش از حد
composite demand
تقاضای مرکب
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
handicap stake
مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
net amount payable to contractor
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
outlay
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
demands
تقاضای خرید کالا
apply for a divorce
تقاضای طلاق کردن
demand
تقاضای خرید کالا
law of downward sloping demand
قانون تقاضای نزولی
rpo
تقاضای مظنه قیمت
inelastic demand
تقاضای غیر حساس
toa for a job or position
تقاضای شغل کردن
taxed
تحمیل تقاضای سنگین
individual demand schedule
جدول تقاضای فردی
tax
تحمیل تقاضای سنگین
soft market
بازار با تقاضای خوب
marginal demand price
قیمت تقاضای نهائی
credit application
تقاضای گشایش اعتبار
perfectly inelastic demand
تقاضای کاملا بی کشش
perfectly elastic demand
تقاضای کاملا با کشش
oyer
تقاضای استماع یا دادرسی
derived demand
تقاضای مشتق شده
downward sloping demand curve
منحنی تقاضای نزولی
demanded
تقاضای خرید کالا
taxes
تحمیل تقاضای سنگین
elastic demand
تقاضای کشش دار
elastic demand
تقاضای انعطاف پذیر
to request issuance
تقاضای صدور کردن
He deducts the amount from the invoice.
او
[مرد]
این مبلغ را از حساب کسر می کند.
working capital
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
discounted cash flow
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
less
کمتر
lesser
کمتر
Lt
کمتر از
much less
کمتر
minus
کمتر
shortest
کمتر
shorter
کمتر
minor
کمتر
short
کمتر
infrequently
کمتر
less than
کمتر از
in a less degree
کمتر
penny wise and pound foolish
دینار شناس و ریال شناس
layer
برنامهای که تقاضای ارسال کند
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
demurs
تقاضای درنگ یا مکث کردن
layers
برنامهای که تقاضای ارسال کند
planned demand
تقاضای برنامه ریزی شده
demurrer
تقاضای تاخیر درصدور حکم
To seek political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurring
تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment.
تقاضای پرداخت فوری کردن
To ask for political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
put the bite on someone
<idiom>
از کسی تقاضای پول کردن
demur
تقاضای درنگ یا مکث کردن
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demurred
تقاضای درنگ یا مکث کردن
request time out
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
rts
Send To Request تقاضای ارسال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com