English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
Other Matches
the losses of the army تلفات ارتش
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
in service درخدمت ارتش در ارتش
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
fatalities تلفات
victim تلفات
victims تلفات
losses تلفات
total loss تلفات کل
casualty تلفات
mortality تلفات
loss تلفات
fatality تلفات
casualties تلفات
insulation power factor زاویه ی تلفات
casualty radius شعاع تلفات
casualty تلفات و ضایعات
casualties تلفات و ضایعات
lethal area منطقه تلفات
loss تلفات ضایعات
battle casualty تلفات جنگی
low loss cable کابل با تلفات کم
mortality factor ضریب تلفات
tip loss تلفات نوک
total losses کل تلفات ابی
treble our casualties سه برابر تلفات ما
suffer تلفات دیدن
suffered تلفات دیدن
suffers تلفات دیدن
corona losses تلفات کورونا
kill factor ضریب تلفات
mass casualties تلفات زیاد
magnetic hystersis loss تلفات هیسترزیس
low loss coil بوبین با تلفات کم
low loss construction ساختمان کم تلفات
interphase transformer loss تلفات پیچک صنعتی
casualty radius شعاع تولید تلفات
eddy current losses تلفات جریان گردابی
vulnerability در معرض تلفات بودن
loss replacement جایگزینی تلفات و ضایعات
low loss capacitor خازن با تلفات دی الکتریک کم
low loss ceramics سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
loss appraisal قبول تلفات در جنگ
kill probability احتمال واردکردن تلفات
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
no load loss تلف یا تلفات بی باری
absorption losses تلفات ناشی از جذب
gear friction losses تلفات اصطکاکی جعبه دنده
escaped water تلفات اب هنگام بهره برداری
toll تعداد تلفات جنگی ضایعه
to take toll of any one تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
inflict casualty تلفات وارد کردن بدشمن
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
tolls تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolling تعداد تلفات جنگی ضایعه
loss تلفات جنگی ضایعات رزمی
inflicts وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kill تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills تلفات منفجر کردن از بین بردن
inflict وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
dielectric loss factor meter دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
inflicting وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
allowance for anticipated سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
decimating از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
decimates از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
spray attack پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
armies ارتش
army ارتش
field army ارتش
active army ارتش کادر
pentagon ارتش امریکا
pentagons ارتش امریکا
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
regular army ارتش منظم
state guard ارتش ایالتی
the rank and file توده ارتش
the red army ارتش سرخ
standing army ارتش منظم
major سرگرد ارتش
majored سرگرد ارتش
standing army ارتش دائمی
women's army corps ارتش زنان
regular army ارتش دائمی
irregulars ارتش نامنظم
the a of the army پیشرفت ارتش
regular ارتش کادر
army stores فروشگاه ارتش
constable افسر ارتش
servicemen عضو ارتش
serviceman عضو ارتش
constables افسر ارتش
militarism ارتش سالاری
combined arms army ارتش مرکب
general issue ملزومات ارتش
majoring سرگرد ارتش
military campaign لشکرکشی [ارتش]
field army ارتش صحرایی
field army ارتش رزمی
regulars ارتش کادر
army artillery توپخانه ارتش
army commander فرمانده ارتش
standing ارتش ثابت
army corps سپاههای ارتش
general staff ستاد ارتش
military جنگی ارتش
army group گروه ارتش
active duty ارتش کادر
military justice قوانین جزایی ارتش
field grade افسر ارشد ارتش
standing army ارتش کادر ثابت
martial وابسته به ارتش نظامی
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
general issue تدارکات عمومی ارتش
general officer امرای ارتش امیران
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
army general staff ستاد عمومی ارتش
army alpha test ازمون الفای ارتش
punitive article قوانین جزایی ارتش
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
army service area منطقه عقب ارتش
army troops یکانهای رده ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
regular army ارتش کادر ثابت
dismissal of the armey مرخص کردن از ارتش
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
army beta test ازمون بتای ارتش
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
regiment گردان در ارتش انگلیس
regiments گردان در ارتش انگلیس
to fall out مرخص کردن [ارتش]
conscript army ارتش سربازان وفیفه
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
brass hat افسر ارشد ارتش
army ارتش نیروی زمینی
armies ارتش نیروی زمینی
to dismiss [American E] معاف کردن [ارتش]
to fall out معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] مرخص کردن [ارتش]
rifleman تفنگ دار [ارتش]
brass hats افسر ارشد ارتش
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
jcs رئیس ستاد ارتش
women's army corps قسمت زنان ارتش
USA ارتش ایالات متحده
the main army بخش عمده ارتش
vivandiere اغذیه فروش ارتش
heavy lift حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
casualty board تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
casualty attack تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
MI5 بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
MI6 بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
warlord افسر عالی رتبه ارتش
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
defence [British E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
combat helmet کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staffed چوب پرچم ستاد ارتش
staffs چوب پرچم ستاد ارتش
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
marksman نشانه گیر [ارتش و ورزش]
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
invasion currency پول رایج ارتش اشغالگر
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
countermarch تغییر جهت حرکت ارتش
reenlistment دوباره در ارتش استخدام شدن
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
fusileer هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
fusilier هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
commissariats اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
commissariat اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com