Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
mesh reinforcement
ارماتور مشبک فلزی
reinforced grillage
ارماتور مشبک فلزی
Other Matches
luggage net
باربند فلزی مشبک
perforated metal basket
سبد فلزی مشبک
gridiron
خطوط یا میلههای فلزی مشبک
netted veined
دارای رگههای مشبک مشبک العروق
lattice suspension bridge
پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
armature
ارماتور
reinforcement
ارماتور
continuous reinforcecement
ارماتور ممتد
binding reiforcement
ارماتور دورپیچی
longitudinal reinforcement
ارماتور طولی
suspension reinforcement
ارماتور معلق
transverse reinforcement
ارماتور عرضی
plain concrete
بتن بدون ارماتور
orthogonal mesh reinforcement
شبکه ارماتور عمود برهم
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
concrete steel
سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
birdcages
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
grilled
مشبک
latticed
مشبک
cancellate
مشبک
cribriform
مشبک
cancellated
مشبک
retiform
مشبک
meshy
مشبک
flowing
<adj.>
مشبک
reticular
مشبک
gridded
مشبک
honeycombs
مشبک
honeycomb
مشبک
retculate
مشبک
netted
مشبک
lattice windows
پنجره مشبک
sleeve brick
اجر مشبک
lattice window
پنجره مشبک
checker chamber
اطاقک مشبک
checker brick
اجر مشبک
crate
صندوق مشبک
lattice
تیر مشبک
lattices
کار مشبک
lattices
تیر مشبک
grille
پنجره مشبک
grilles
پنجره مشبک
aperture mask
صفحه مشبک
latticework
چیز مشبک
bar screen
ریچه مشبک
interweave
مشبک کردن
interweaves
مشبک کردن
bar screen
دریچه مشبک
interweaving
مشبک کردن
interwove
مشبک کردن
crates
صندوق مشبک
lattice
کار مشبک
lattice suspension bridge
پل اویزشی مشبک
trussed
تیر مشبک
truss
تیر مشبک
mesh iron
اهن مشبک
meshwork
کارهای مشبک
Geometrical
مشبک کاری
perforated brick
اجر مشبک
perforated cover plates
صفحات مشبک
pierced woodwork
چوبکاری مشبک
reticulate
مشبک کردن
shadow mask
صفحه مشبک
trestle work
پایههای مشبک
truss bridge
پل با تیر مشبک
wire mesh
اهنبندی مشبک
trusses
تیر مشبک
trussing
تیر مشبک
lattice tower
برج مشبک
fretwork specialist
مشبک کار
hollow brick
اجر مشبک
lattic-window
پنجره مشبک
honeycomb coil
پیچک مشبک
lattice woung coil
پیچک مشبک
interknit
در هم مشبک کردن
interlace
مشبک کردن
lattice tower
دکل مشبک
lattice mast
دکل مشبک
lattice grider
تیر مشبک
air-bick
سفال مشبک
drop-tracery
تزئینات مشبک کاری
expanded metal
ورق اهن مشبک
chancel-rail
دیواره مشبک
[کلیسا]
lattic-bridge
تیر حمال مشبک
Kentish tracery
مشبک کاری کنتی
chancelor
جداره مشبک
[کلیسا]
chancel-rail
نرده مشبک
[کلیسا]
slotted casing
لوله جدار مشبک
reticulum
بافت همبند و مشبک
reticulate
شبکه کردن مشبک
net winged
دارای بال مشبک
lattice girder
تیر حمال مشبک
grillwork
پنجره مشبک سازی
Lantern ring
رینگ مشبک یا پنجره ای
interlaced
درهم بافته مشبک
laced column
ستون مشبک با بستهای چپ وراست
wracked
توری مشبک اشغال گیر
wracks
توری مشبک اشغال گیر
corner truss
تیر مشبک کنج دار
racks
توری مشبک اشغال گیر
cellular metal floor raceway
سیم روی کف مشبک اطاق
racked
توری مشبک اشغال گیر
rack
توری مشبک اشغال گیر
caul
نوعی روسری مشبک توری
lattice analogy
روش قیاس به تیر مشبک
lattic-moulding
[ابزار بند مشبک یا توری مانند]
air-grating
[پنجره مشبک برای عبور هوا]
meshing
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
mesh
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
form-piece
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
grillage
زمینه و طرح مشبک توری و غیره
screen pipe
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
moduler ratio
نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
choir-rail
[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
platelet
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
metalloid
فلزی
bimetallic
دو فلزی
metal rule
خط کش فلزی
monometallism
یک فلزی
cladding
اب فلزی
metallic
فلزی
metallic packing
پوشش فلزی
bimetallic wire
سیم دو فلزی
metallic filament
افروزه فلزی
clasping
گره فلزی
brummagem
مسکوک فلزی
metallic currency
پول فلزی
metallic conduction
رسانش فلزی
metallic circuit
مدار فلزی
clasped
گره فلزی
metallic luster
جلای فلزی
metallizo
فلزی کردن
metallic paints
رنگهای فلزی
clasps
گره فلزی
metallic soap
صابون فلزی
metallic packing
لایی فلزی
minted money
پول فلزی
bimetalism
سیستم دو فلزی
clasp
گره فلزی
metallic bond
پیوند فلزی
metallic arc
قوس فلزی
marlinspike
پاروی فلزی
ribbon
نوار فلزی
flitter
پولک فلزی
lapping head
سمبه فلزی
ladder scaffold
داربست فلزی
buckle
تسمه فلزی
metal
جسم فلزی
gratling
نرده فلزی
metals
فلزی کردن
metals
جسم فلزی
metal
فلزی کردن
hard ware
فروف فلزی
buckled
تسمه فلزی
elephant shelter
پناهگاه فلزی
metal coat
روکش فلزی
metal ware
ضرف فلزی
metal ware
آلات فلزی
metal spraying
تزریق فلزی
carcase
اسکلت فلزی
metal ornament
پولک فلزی
metal lath
شبکه فلزی
metal lamp
لامپ فلزی
metal industries
صنایع فلزی
straps
تسمه فلزی
strap
تسمه فلزی
buckles
تسمه فلزی
metallic electrode
الکترود فلزی
hollow ware
ادوات فلزی
galvanises
اب فلزی دادن
metal rod
میله فلزی
wire mesh
شبکه فلزی
cabled
طناب فلزی
titanium
عنصر فلزی
try square
گونیای فلزی
truss bridge
پل اسکلت فلزی
thimble
چشمی فلزی
tip staff
عصای سر فلزی
ribbons
نوار فلزی
cable
طناب فلزی
thimbles
چشمی فلزی
cladding
روکش فلزی
stave
نوار فلزی
galvanising
اب فلزی دادن
galvanize
اب فلزی دادن
galvanizes
اب فلزی دادن
cleat
تسمه فلزی
scaffold
داربست فلزی
scaffolds
داربست فلزی
locker
کابینت فلزی
lockers
کابینت فلزی
thimble eye
چشمی فلزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com