Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
flashily
ازروی خودنمایی یاخودفروشی
Other Matches
flauntingly
باجلوه ازروی خودنمایی
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly
ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
exhibitionism
خودنمایی
peacockery
خودنمایی
coxcombry
خودنمایی
self display
خودنمایی
self exhibition
خودنمایی
cockiness
خودنمایی
flashiness
خودنمایی
foppery
خودنمایی
perkiness
خودنمایی
paraded
خودنمایی جولان
parading
خودنمایی جولان
ostentatiously
از روی خودنمایی
fripperies
خودنمایی خودفروشی
parade
خودنمایی جولان
parades
خودنمایی جولان
blatancy
خودنمایی خشونت
to show off
خودنمایی کردن
to put in an a
خودنمایی کردن
to peacock oneself vref
خودنمایی کردن
to make a flutter
خودنمایی کردن
panache
خودنمایی جلوه
frippery
خودنمایی خودفروشی
flaunting
جولان دادن خودنمایی
flaunts
جولان دادن خودنمایی
vaunted
لاف زدن خودنمایی
vaunts
لاف زدن خودنمایی
vaunt
لاف زدن خودنمایی
flaunt
جولان دادن خودنمایی
flaunted
جولان دادن خودنمایی
vaunting
لاف زدن خودنمایی
show off
خودنمایی کردن ادم خودنما
show-offs
خودنمایی کردن ادم خودنما
show-off
خودنمایی کردن ادم خودنما
to put on airs
باد در خود انداختن خودنمایی کردن
bunkcombe
نطق وکیل در مجلس برای خودنمایی در پیش وکیل کنندگان
from
ازروی
purposelessly
ازروی بی مقصودی
contumaciously
ازروی سرکشی
submissively
ازروی فروتنی
equivocally
ازروی ایهام
enterprisingly
ازروی توکل
profligately
ازروی هرزگی
powerlessly
ازروی ضعف
evadingly
ازروی تجاهل
excursively
ازروی بی ترتیبی
experientially
ازروی تجربه
facetiously
ازروی شوخی
fatuously
ازروی بیشعوری
politicly
ازروی مصلحت
querulousy
ازروی کج خلقی
emulously
ازروی هم چشمی
egotistically
ازروی خودبینی
corruptly
ازروی تباهی
crookedly
ازروی نادرستی
deridingly
ازروی ریشخند
mystically
ازروی تصوف
discontentedly
ازروی نارضایتی
discursively
ازروی استدلال
disgustedly
ازروی بیزاری
dishonorable
ازروی بی شرمی
disingenuously
ازروی تزویر
disobilgingly
ازروی نامهربانی
dissolutely
ازروی هرزگی
distastefully
ازروی بی رغبتی
dizzily
ازروی گیجی
doubliy
ازروی تزویر
to get off
برخاستن ازروی
pettishly
ازروی کج خلقی
insesately
ازروی بی عاطفگی
headily
ازروی خودسری
heretically
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
ازروی دستپاچگی
insesately
ازروی بیحسی
ill humouredly
ازروی بدخلقی
ill humouredness
ازروی بد خلقی
ill naturedly
ازروی بد خویی
inexactly
ازروی بی دقتی
illy
ازروی بد خواهی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
ازروی تجرید
inconstantly
ازروی بی ثباتی
incontinently
ازروی بی عفتی
indecently
ازروی بی شرمی
indecisively
ازروی دو دلی
glozingly
ازروی مداهنه
frivolously
ازروی نادانی
perfidiously
ازروی خیانت
open mindldly
ازروی بی تعصبی
finically
ازروی وسواس
obedienlv
ازروی فرمانبرداری
muddily
ازروی گیجی
irreverently
ازروی بی حرمتی
flatulently
ازروی نفخ
flatulently
ازروی لاف
ill humouredly
ازروی بد خویی
flightily
ازروی بوالهوسی
floutingly
ازروی استهزاء
floutingly
ازروی اهانت
irresolutely
ازروی بی تصمیمی
irreligiously
ازروی بی دینی
irefully
ازروی تندی
fractiously
ازروی کج خلقی
indelicately
ازروی بی نزاکتی
inquisitively
ازروی کنجکاوی
puerilely
ازروی بچگی
rakishly
ازروی هرزگی
empirically
ازروی شارلاتانی
pessimistically
ازروی بد بینی
constantly
ازروی ثبات
sure
ازروی یقین
inadequately
ازروی بی کفایتی
huffily
ازروی زودرنجی
huffily
ازروی کج خلقی
inefficiently
ازروی بی کفایتی
inefficiently
ازروی بی عرضگی
stupidly
ازروی نادانی
childishly
ازروی بچگی
subtly
ازروی زیرکی
irritably
ازروی تندمزاجی
irritably
ازروی تندی
despondingly
ازروی افسردگی
despondently
ازروی افسردگی
lightly
ازروی بی علاقگی
glaringly
ازروی خودنمائی
economically
ازروی اقتصاد
impatiently
ازروی بی صبری
brotherly
ازروی دوستی
courageously
ازروی جرات
impatiently
ازروی ناشکیبایی
flippantly
ازروی سبکی
grammatically
ازروی دستور
antagonistically
ازروی رقابت
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
blunderingly
ازروی اشتباه
preponderantly
ازروی فضیلت
surest
ازروی یقین
hurry skurry
ازروی دستپاچگی
by the book
ازروی کتاب
by i
ازروی ندانستگی
shabbily
ازروی پستی
distractedly
ازروی گیجی
circumspectly
ازروی احتیاط
considerately
ازروی ملاحظه
constrainedly
ازروی اجبار
dissolute
ازروی هرزگی
blamelessly
ازروی بی گناهی
inexorably
ازروی سنگدلی
basely
ازروی پستی
surer
ازروی یقین
joyfully
ازروی خوشحالی
contextually
ازروی قراین
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
piggishly
ازروی خوک منشی
inertly
ازروی بیحالی یا تنبلی
impatiently
ازروی بیطاقتی باشتیاق
inadvertenly
ازروی عدم توجه
immodestly
ازروی بی حیایی گستاخانه
in a partisan spirit
طرفدارانه ازروی تعصب
iniquitously
ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly
ازروی کار ناشناسی
with a bad grace
به اکراه ازروی بی میلی
glibly
ازروی چرب زبانی
bucks
ازروی خرک پریدن
the quilt slipped off the bed
لحاف ازروی رختخواب
buck
ازروی خرک پریدن
roguishly
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
phonologically
ازروی صدا شناسی
perspicaciously
بفراست ازروی فراست
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
peaceably
ازروی صلح جویی
papistically
ازروی پاپ پرستی
nattily
ازروی زبر دستی
systematically
ازروی یک اسلوب معین
out of mere freak
صرفا ازروی بوالهوسی
vanally
ازروی پستی مزدوروار
well advised
ازروی عقل و منطق
rancorously
ازروی کینه وبغض
fictitiously
ازروی جعل بطورعاریتی
adherently
هواخواهانه ازروی تابعیت
disputatiously
ازروی ستیزه جویی
genealogically
ازروی نسبت نامه
duty call
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
contritely
ازروی توبه وپشیمانی
fierily
ازروی اتش مزاجی
endophagous
تغذیه کننده ازروی
cravenly
ازروی ترس وپستی
fractiously
ازروی سرکشی عبوسانه
flightily
ازروی تلون مزاج
petulantly
ازروی تندی یا کج خلقی
feignedly
ازروی بهانه باتزویر
get over
ازروی چیزی گذشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com