English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
probation ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
probational ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
Other Matches
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
insulation test ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
capacities صلاحیت
qualifications صلاحیت
capacity صلاحیت
jurisdiction صلاحیت
competence صلاحیت
qualifying صلاحیت
authority صلاحیت
qualification صلاحیت
clearance صلاحیت
qualification صلاحیت
competent با صلاحیت
credential صلاحیت
skill صلاحیت
formidableness صلاحیت
expertise صلاحیت
competence صلاحیت
competency صلاحیت
capability صلاحیت
competent ذی صلاحیت
competence clause شرط صلاحیت
incapacitation سلب صلاحیت
disqualification سلب صلاحیت
capability صلاحیت قابلیت
competency صلاحیت لیاقت
disqualifications سلب صلاحیت
capacities صلاحیت توانایی
competent صلاحیت دار
disabilities عدم صلاحیت
competency of courts صلاحیت محاکم
competency of courts صلاحیت دادگاهها
disability عدم صلاحیت
incapacity عدم صلاحیت
competently باداشتن صلاحیت
It is not within his competence. در صلاحیت اونیست
intestable فاقد صلاحیت
fitness صلاحیت شایستگی
it lies beyond his competence در صلاحیت او نیست
qualifying certificate گواهی صلاحیت
relative jurisdiction صلاحیت نسبی
qualifying examination امتحان صلاحیت
jurisdication صلاحیت حاکمیت
incompetence عدم صلاحیت
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
incompetently با عدم صلاحیت
unmeet فاقد صلاحیت
abilities لیاقت صلاحیت
incapacitating عدم صلاحیت
incapacitates عدم صلاحیت
capacity صلاحیت توانایی
incapacitated عدم صلاحیت
incapacitate عدم صلاحیت
legal capacity صلاحیت قانونی
incompetency عدم صلاحیت
incompetent فاقد صلاحیت
ability لیاقت صلاحیت
inexpediency عدم صلاحیت
inexpedience عدم صلاحیت
non ability ناشایستگی عدم صلاحیت
airworthiness directive دستورالعمل صلاحیت پرواز
airworthiness certificate گواهینامه صلاحیت پرواز
sufficient شایسته صلاحیت دار
security clearance تایید صلاحیت کردن
principal of domestic jurisdiction اصل صلاحیت ملی
venue حوزه صلاحیت دادگاه
venues حوزه صلاحیت دادگاه
by fits and starts مقتضی صلاحیت دار
able با استعداد صلاحیت دار
abler دارای صلاحیت قانونی
ablest بااستعداد صلاحیت دار
ablest دارای صلاحیت قانونی
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
abler بااستعداد صلاحیت دار
security cognizance شناخت ازنظر صلاحیت
security clearance داشتن صلاحیت خدمتی
qualified صلاحیت دار ماهر
able دارای صلاحیت قانونی
authority مقام صلاحیت دار
airworthiness دارای صلاحیت پرواز
deed of assignment مدرک صلاحیت قانونی
clearance تعیین صلاحیت کردن
incapacitate سلب صلاحیت کردن از
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
incapacitated سلب صلاحیت کردن از
incapacitates سلب صلاحیت کردن از
airworthy دارای صلاحیت پرواز
adequate صلاحیت دار بسنده
incapacitating سلب صلاحیت کردن از
bad conduct discharge اخراج به علت عدم صلاحیت
competant judicial authority مقامات صلاحیت دار قضائی
omnicompetent دارای صلاحیت در همه چیز
letters testamentary حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
i. for doing any thing عدم صلاحیت در همه کارها
disqualify سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
qualifies صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualify صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
disqualifies سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
discharge without honor اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
disqualified سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
coram non judice درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
disqualifying سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
it is beyond his province از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
regional agency موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
banns اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
shying ازمایش
shyest ازمایش
assays ازمایش
assay ازمایش
shyer ازمایش
vetting ازمایش
checking ازمایش
tests ازمایش
tested ازمایش
experimentation ازمایش
shy ازمایش
shies ازمایش
g ازمایش
experiments ازمایش
experimenting ازمایش
experiment ازمایش
testing ازمایش
shied ازمایش
examen ازمایش
screening ازمایش
experimented ازمایش
trials ازمایش
trial ازمایش
doubling test ازمایش تا شویی
flattening test ازمایش توزیعی
lucas test ازمایش لوکاس
line tester ازمایش کننده خط
load test ازمایش بار
izod test ازمایش ایزود
hanging test ازمایش کشش
hammer test ازمایش سقوطی
gage ازمایش کردن
experimental design طرح ازمایش
drop test ازمایش ضربهای
experimentalist اهل ازمایش
explosion proof ازمایش- انفجار
factorial design ازمایش فاکتوریل
fatigue test ازمایش خستگی
tension test ازمایش کشش
examination of the soil ازمایش خاک
intelligence test ازمایش هوش
hardness test ازمایش سختی
insulation voltage فشار ازمایش
drift test ازمایش رانش
inspection test ازمایش کار
drop test ازمایش سقوطی
evaluation score نمره ازمایش
impact test ازمایش ضربه
image test ازمایش تصویر
program testing ازمایش برنامه
final test ازمایش نهائی
material testing ازمایش مصالح
rattler test ازمایش تردی
testing of materials ازمایش مصالح
testing load بار ازمایش
tester دستگاه ازمایش
tester ازمایش کننده
test specimen نمونه ی ازمایش
test specimen نمونه ازمایش
test set دستگاه ازمایش
test series سری ازمایش
test room اطاق ازمایش
test plan طرح ازمایش
test piece نمونه ازمایش
test model نمونه ی ازمایش
testing of materials ازمایش مواد
testing stand سکوی ازمایش
testing stand میز ازمایش
weathring test ازمایش فرسایش
two stage experiment ازمایش دو مرحلهای
turing's test ازمایش تورینگ
triaxial test ازمایش سه بعدی
triaxial shear test ازمایش سه محوری
trial and error ازمایش ولغزش
trial and error ازمایش و خطا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com