English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
to put to proof ازمایش کردن دراوردن
Other Matches
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
insulation test ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
to try out خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
gauge ازمایش کردن
gauges ازمایش کردن
examined ازمایش کردن
examines ازمایش کردن
examine ازمایش کردن
gauged ازمایش کردن
approving ازمایش کردن
examining ازمایش کردن
tests ازمایش کردن
approve ازمایش کردن
tested ازمایش کردن
approves ازمایش کردن
to bring to the proof ازمایش کردن
quizzes ازمایش کردن
gage ازمایش کردن
test ازمایش کردن
quiz ازمایش کردن
analyzes با تجزیه ازمایش کردن
tests تست کردن ازمایش
analyzed با تجزیه ازمایش کردن
analysing با تجزیه ازمایش کردن
tested تست کردن ازمایش
essay ازمایش کردن ازمودن
tests ازمایش کردن امتحان
analyses با تجزیه ازمایش کردن
analysed با تجزیه ازمایش کردن
test ازمایش کردن امتحان
analyse با تجزیه ازمایش کردن
essays ازمایش کردن ازمودن
test تست کردن ازمایش
trials ازمایش کردن ازمایشی
tested ازمایش کردن امتحان
retry دوباره ازمایش کردن
trial ازمایش کردن ازمایشی
analyzing با تجزیه ازمایش کردن
bending test ازمایش خمش ازمون تا کردن
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
analyze باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
curb محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
to veer and heul پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
shape قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shapes قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
keck صدای قی کردن دراوردن
wear out از پا دراوردن ومطیع کردن
experiment تجربه کردن ازمایش کردن
experiments تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting تجربه کردن ازمایش کردن
experimented تجربه کردن ازمایش کردن
to stand the racket ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
erupts فوران کردن جوش دراوردن
to turn over واژگون کردن کارکردن دراوردن
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
un arth ا زخاک دراوردن افتابی کردن
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
to pay out تنبیه کردن تلافی دراوردن
hooks بشکل قلاب دراوردن کج کردن
hook بشکل قلاب دراوردن کج کردن
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
erupt فوران کردن جوش دراوردن
to turn up رد کردن از خاک دراوردن امدن
erupted فوران کردن جوش دراوردن
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
erupting فوران کردن جوش دراوردن
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
cake قالب کردن بشکل کیک دراوردن
slotting شیار دراوردن رنده کردن چاک
slot شیار دراوردن رنده کردن چاک
unionised متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
threshing از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
slots شیار دراوردن رنده کردن چاک
unionization متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
to carry oneself خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
unionize متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
thresh از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
unionising متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
sheave دسته کردن بصورت بافه دراوردن
unionized متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
threshes از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
married under a contract unlimited perio به حباله نکاح دراوردن عقد کردن
triangulate سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
threshed از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
evisceration عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
metre اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
literalize بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
demobilize ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
plunk صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
stridulate جیر جیر یا خش خش کردن صدا دراوردن
automating بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
tested ازمایش
screening ازمایش
trial ازمایش
trials ازمایش
checking ازمایش
vetting ازمایش
experiments ازمایش
experimentation ازمایش
tests ازمایش
shies ازمایش
g ازمایش
shied ازمایش
assay ازمایش
assays ازمایش
shyest ازمایش
shy ازمایش
shying ازمایش
shyer ازمایش
experiment ازمایش
testing ازمایش
experimented ازمایش
examen ازمایش
experimenting ازمایش
triers ازمایش کننده
doubling test ازمایش تا شویی
trier ازمایش کننده
break proof ازمایش شکست
triable ازمایش کردنی
test bay حوزه ازمایش
test bar میله ازمایش
intelligence test ازمایش هوش
drop test ازمایش ضربهای
sedimentation test ازمایش تهنشینی
trial and erroe ازمایش و خطا
tensile test ازمایش کششی
beta testing ازمایش بتا
drop test ازمایش سقوطی
tally plate برچسب ازمایش
tensile test ازمایش کشش
probation ازمایش امتحان
insulation voltage فشار ازمایش
furnace بوته ازمایش
trial and error ازمایش و خطا
trial and error ازمایش ولغزش
furnaces بوته ازمایش
teasthole گمانه ازمایش
drift test ازمایش رانش
spot test ازمایش فوری
test announcement نتیجه ازمایش
beta test ازمایش بتا
alpha testing ازمایش الفا
test plan طرح ازمایش
test room اطاق ازمایش
test series سری ازمایش
test set دستگاه ازمایش
test specimen نمونه ازمایش
test specimen نمونه ی ازمایش
tester ازمایش کننده
tester دستگاه ازمایش
testing load بار ازمایش
testing of materials ازمایش مصالح
testing of materials ازمایش مواد
testing stand سکوی ازمایش
deep drawing test ازمایش کاسگری
test clip گیره ازمایش
test case قضیه در ازمایش
test piece نمونه ازمایش
test course مسافت ازمایش
test element وسیله ازمایش
compressive test ازمایش تحکیم
experimentally از راه ازمایش
test equipment وسایل ازمایش
test hole چاه ازمایش
test tubes لوله ازمایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com