Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
culture bound tests	ازمونهای فرهنگ- بسته
Other Matches
culture fair tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture free tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
onomasticon	فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
random parallel tests	ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
battery of tests	گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
packets	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
creativity tests	ازمونهای افرینندگی
norm referenced tests	ازمونهای هنجاری
trade tests	ازمونهای شغلی
statistical tests	ازمونهای اماری
employment tests	ازمونهای استخدامی
speed tests	ازمونهای سرعت
parallel tests	ازمونهای همتا
situational tests	ازمونهای موقعیتی
pictorial tests	ازمونهای تصویری
infant tests	ازمونهای نوباوگان
individual tests	ازمونهای انفرادی
criterion refernced tests	ازمونهای ملاکی
projective tests	ازمونهای فرافکن
terman merrill tests	ازمونهای ترمن- مریل
timed tests	ازمونهای زمان دار
screening tests	ازمونهای سرند کردن
survey tests	ازمونهای زمینه یابی
placement tests	ازمونهای تعیین شغل
psychomotor tests	ازمونهای روانی- حرکتی
custom made tests	ازمونهای کار- ویژه
prognostic tests	ازمونهای پیش اگهی
dotting test	ازمونهای نقطه زنی
differential aptitude tests	ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
goldstein scheerer tests	ازمونهای گلدشتاین- شیرر
will temprament tests	ازمونهای اراده- خلق وخوی
iowa tests of basic skills	ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
california tests of mental maturity	ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
pintner patterson scale of	Tests Performance مقیاس ازمونهای عملی پینتر- پترسون
child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet	بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
cultures	فرهنگ
culture	فرهنگ
culturing	فرهنگ
kultur	فرهنگ
dictionaries	فرهنگ
lowbrow	بی فرهنگ
dictionary	فرهنگ
lexicons	فرهنگ
lexicon	فرهنگ
ministry education	وزارت فرهنگ
iranism	فرهنگ ایرانی
enculturation	فرهنگ اموزی
wordbook	فرهنگ لغات
word book	فرهنگ لغات
lexicon [dictionary]	فرهنگ لغات
glossary	فرهنگ لغات
dictionary	فرهنگ لغات
ministry of education	وزارت فرهنگ
thesaurus	فرهنگ جامع
dictionary	فرهنگ لغات
dictionaries	فرهنگ لغات
subcultures	خرده فرهنگ
subcultures	فرهنگ فرعی
thesauruses	فرهنگ جامع
urbiculture	شهر فرهنگ
walking dictionary	فرهنگ متحرک
rhyming dictionary	فرهنگ قوافی
national culture	فرهنگ ملی
subculture	فرهنگ فرعی
subculture	خرده فرهنگ
Arabic	فرهنگ عربی
vocabularies	فرهنگ لغات
vocabulary	فرهنگ لغات
gradus	فرهنگ عروضی
graecism	فرهنگ یونانی
armenian	فرهنگ ارمنی
an a to a dictionary	ضمیمه فرهنگ
acculturation	فرهنگ پذیری
acculturate	فرهنگ پذیرفتن
gazetteer	فرهنگ جغرافیایی
etymologicon	فرهنگ مشتقات
data dictionary	فرهنگ داده ها
deculturation	فرهنگ زدایی
deculturation	فرهنگ باختگی
abclution	فرهنگ ناپذیری
educative	فرهنگ بخش
class culture	فرهنگ طبقهای
lexicography	فرهنگ نویسی
encyclopaedia	فرهنگ جامع
folklore	فرهنگ قومی
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
chung shin sooyak	فرهنگ اخلاقی تکواندو
hellenist	متخصص فرهنگ یونان
dictionary program	برنامه فرهنگ لغات
an a to a dictionary	ذیل یاملحقات فرهنگ
lexical	وابسته به فرهنگ لغات
eeglish persian dictionary	فرهنگ انگلیسی به فارسی
glossaries	فرهنگ لغات دشوار
glossary	فرهنگ لغات دشوار
lexical	وابسته به فرهنگ نویسی
Brahmin	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
slavist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
occidentalism	پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
it is ministerial to culture	وسیله ترقی فرهنگ است
Brahmins	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
germanist	دانشمند فرهنگ و زبان المانی
vocabular	مربوط به فرهنگ لغات زبان
slavicist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
americanist	متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
glossaries	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossary	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
intercultural	وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
culturist	فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistines	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistine	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean .	فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
philistia	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
Indian style	[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me!	به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me!	وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate	نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used .	این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes.	این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
lore	فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
gradus	فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
synonymize	الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
homestay	خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
sinologue	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologist	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
external symbol dictionary	فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
Japonaiserie	[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
pent	بسته
pack box	بسته
packaged	بسته
ice bound	یخ بسته
parcel	بسته
crossed cheque	چک بسته
crossed chaque	چک بسته
packed	بسته ای
pinioned	کت بسته
curdy	بسته
corked	بسته
clotty	بسته
imperforate	بسته
datagram	یچ بسته
parcels	بسته
kits	بسته
grumous	بسته
bagful	یک بسته
fronted	صف بسته
bunged up	بسته
jellied	بسته
kit	بسته
shook	بسته
clotted	بسته
packages	بسته
fardel	بسته
package	بسته
stack	بسته
stacked	بسته
bundle	بسته
packets	بسته
connected	بسته
strikebound	بسته
stacks	بسته
trusser	بسته
uncrossed	بسته
barred	بسته
packs	بسته
interdependent	به هم بسته
bundles	بسته
solids	بسته
logical	یچ بسته
solid	بسته
closed	بسته
pack	بسته
shutting	بسته
bundling	بسته
packet	بسته
shut	بسته
shuts	بسته
barred <adj.> <past-p.>	بسته شده
application package	بسته کاربردی
blocked opening	درگاه بسته
packer	بسته بند
blocked <adj.> <past-p.>	بسته شده
packers	بسته بند
grume	خون بسته
blind fold	با چشم بسته
barricaded <adj.> <past-p.>	بسته شده
as the case may be	بسته بمورد
post	بسته پستی
shut	بسته شدن
assumed	بخود بسته
shuts	بسته شدن
internal drainage	ابریز بسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com