Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
Other Matches
benthic
وابسته به اعماق اقیانوس
benthal
وابسته به اعماق اقیانوس
permafrost
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
eurybathic
قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
marlinespike
ماهی باله نرم اعماق دریا
marlinspike
ماهی باله نرم اعماق دریا
hydroscope
التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
frustule
صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
existence
وجود
being
وجود
personality
وجود
personalities
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
neer do well or well
پی وجود
individuation
وجود
in spite
با وجود
existences
وجود
despite
با وجود
entities
وجود
entity
وجود
presence
وجود
d. constitution
وجود نازک
pre existence
تقدم وجود
to be there
وجود داشتن
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
universe
عالم وجود
regardless
با وجود علیرغم
individuality
وجود فردی
nonetheless
بااین وجود
preexistence
تقدم وجود
systems
اصول وجود
system
اصول وجود
exist
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
self assertiveness
ابراز وجود
begetter
وجود اور
Despite the fact that…
با وجود اینکه
d. of constitution
نازکی وجود
in spite of that
با وجود این
drink hail
گوارای وجود
essence
وجود ماهیت
non ego
غیر وجود
exists
وجود داشتن
none the less
با وجود این
pantheist
معتقدبوحدت وجود
facts
وجود مسلم
fact
وجود مسلم
reality
اصالت وجود
realities
اصالت وجود
be
وجود داشتن
viruses
وجود دارد
virus
وجود دارد
quality
وجود خصوصیت
qualities
وجود خصوصیت
persons
وجود ذات
person
وجود ذات
know nothing
منکر وجود خدا
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
atheism
انکار وجود خدا
cosmologies
نظام عالم وجود
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
cosmology
نظام عالم وجود
and there an end.
و پایان وجود دارد.
objective
دارای وجود خارجی
objectives
دارای وجود خارجی
animalization
وجود مواد حیوانی
for all that
با وجود همه اینها
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
begets
سبب وجود شدن
begetting
سبب وجود شدن
beget
سبب وجود شدن
oxaluria
وجود جوهر ترشک
hematuria
وجود خون در ادرار
nevertheless
با این وجود علیرغم
numen
وجود الهی خدا
preexist
قبلا وجود داشتن
cosmos
نظام عالم وجود
pantheism
ایین وحدت وجود
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
preexistent
دارای تقدم در وجود
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
react
تغییر به علت وجود یک ماده
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
cosmogony
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
windage
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
The chances of a soloution are bleak.
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
non striker
توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
deque
یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
reticle
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
addressing
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
notation
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
notations
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
laid paper
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
There is no pleasure without pain .
<proverb>
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
I don't think there's any question about it.
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
double coincidence of wants
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
standard
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
crevice corrosion
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
standards
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
escarpment
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
Where the carcass is there the ravens will collect together.
<proverb>
هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
Dialer
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
escarpments
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
It is all over between them . They are thru with each other .
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
Berlin
کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
selected
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
divided landing gear
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
select
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
selects
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
Are there any antiquities here?
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
output
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
outputs
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
residents
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
Pronoia
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
resident
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
microsoft word
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
declarations
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declaration
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com