Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.
از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
Other Matches
injured person
آدم آسیب دیده
[زخمی]
backward
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
backwards
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
read
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
tank
تانکر حمل سوخت تانکر
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
viruses
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
defective
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
tankers
تانکر
tanker
تانکر
tank vehicle
خودرو تانکر
wet tank
تانکر حمل مایعات
dry tank space
محل بار خشک تانکر
bulk production
تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
superfortress
نوعی هواپیمای تانکر سوخت 6 موتوره هوایی
stratotanker
نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
hectoliter
صد لیتر
liter
لیتر
litres
لیتر
liters
لیتر
litre
لیتر
decaliter
ده لیتر
millitre
یک هزارم لیتر
myrialitre
ده هزار لیتر
deciliter
یکدهم لیتر
decilitre
یکدهم لیتر
milliliter
یک هزارم لیتر
centiliter
یک صدم لیتر
gallons
پیمانهای برابر3587/3 لیتر
gallon
پیمانهای برابر3587/3 لیتر
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
gallons
پیمانهای برابر با57/3 لیتر
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
chauldron
پیمانه زغال برابر1296 لیتر
gallon
پیمانهای برابر با57/3 لیتر
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
micronlitre
یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
Millefleurs design
طرح هزاران گل
[در این طرح که نمونه قدیمی موجود آن مربوط به قرن هجدهم میلادی است در کشمیر بصورت محرابی بافته شده و در محراب را با انواع شکوفه ها و گل ها تزئین کرده اند.]
pH
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
blemish
آسیب زدن
damage
آسیب رساندن به چیزی
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
to get off lightly
بدون آسیب رها یافتن
to get off easy
بدون آسیب رها یافتن
to get off cheaply
بدون آسیب رها یافتن
protect
توقف آسیب دیدن چیزی
protects
توقف آسیب دیدن چیزی
tympanic membrane injury
آسیب دیدگی پرده گوش
integrity
دادهای که آسیب ندیده است
protecting
توقف آسیب دیدن چیزی
damage
آسیب
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
to die from an injury
[a wound]
به علت آسیب دیدگی
[زخمی]
مردن
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
bushels
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushel
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
to be out of action
[because of injury]
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
catastrophes
خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
catastrophe
خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
fatal error
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
parity
برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
non destructive cursor
مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
catastrophic error
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
buffer
مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
eye
دیده
eyeing
دیده
eyes
دیده
eye water
اب دیده
eying
دیده
logic
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
scouts
دیده وری
scouting
دیده وری
hardened steel
فولاد اب دیده
invisible
دیده نشدنی
visible
دیده شدنی
feeder
دیده بان
light of one's eyes
نور دیده
sightless
دیده نشده
lookout
دیده بان
in sight
دیده شدنی
scout
دیده وری
enntinel
دیده بان
eyeless
بی بصیرت بی دیده
scout car
خودرو دیده ور
pitched
تهیه دیده
scouted
دیده وری
observer
دیده بان
observers
دیده بان
feeders
دیده بان
worldly-wise
جهان دیده
lost
زیان دیده
worldly wise
جهان دیده
lookouts
دیده بان
unsight
دیده نشده
vedette
دیده ورسوار
monitoring
دیده بانی
feelers
دیده بان
indiscernible
دیده نشدنی
imperceptible
دیده نشدنی
feeler
دیده بان
damaged
خسارت دیده
light struck
نور دیده
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
non maskable interrupt
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
brain injured
اسیب دیده مغزی
forward post
پستهای دیده ور جلو
invisibly
چنانکه دیده نشود
injured party
طرف صدمه دیده
injured parties
طرف خسارت دیده
cauliflowr ear
گوش اسیب دیده
injured party
طرف خسارت دیده
damaged shipments
کالاهای اسیب دیده
damaged shipments
محموله خسارت دیده
espying
دیده بانی کردن
espy
دیده بانی کردن
espies
دیده بانی کردن
espied
دیده بانی کردن
injured parties
طرف صدمه دیده
scouts
دیده وری کردن
sunbaked
حرارت افتاب دیده
weatherbeaten
باد و باران دیده
observational
وابسته به دیده بانی
sentinels
دیده بان کشیک
it is of frequent
بسیار دیده میشود
monitors
دیده بانی کردن
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
you have been seen
دیده شده اید
sentinel
دیده بان کشیک
monitor
دیده بانی کردن
suffering economy
اقتصاد اسیب دیده
garret
برج دیده بانی
cheesed off
آزار دیده-اذیتشده
had i seen him
اگر من او را دیده بودم
scouted
دیده وری کردن
monitored
دیده بانی کردن
heat affected zone
منطقه حرارت دیده
shock concrete
بتن ضرب دیده
scout
دیده وری کردن
I have visited Europe time and again.
بارها اروپا را دیده ام.
injured muscle
عضله اسیب دیده
stager
گرگ باران دیده
garrets
برج دیده بانی
bombed
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bomb
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed out
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombs
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
i cannot place you
نمیدانم شما را کجا دیده ام
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
visibility was poor
چیزها درست دیده نمیشد
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
My hand is bruised.
دستم ضرب دیده است
battlefield evacuation
تخلیه پرسنل اسیب دیده
software mointor
دیده بان نرم افزاری
seasoned soldier
سرباز ورزیده و جنگ دیده
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
bird's eye views
منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye view
منظرهای که از بلندی دیده میشود
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
visible roof
سقفی که از درون دیده شود
unobserved fire
تیر دیده بانی نشده
blind gate
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
out of sight out of mind
از دل برود هر انچه از دیده برفت
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
trainband
گروه نظامی تعلیمات دیده
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
surges
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
surged
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surge
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
picketed
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
There were some angry looks in the crowd .
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
picket
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
to come in to notice
دیده شدن روی کار امدن
pickets
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
ding
قسمت اسیب دیده تخته موج
jitter
خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
unrecoverable error
خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
salvages
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com