Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
off
از محلی بخارج
Other Matches
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
efflux
پخش بخارج
effluxion
جریان بخارج
spewing
بخارج ریختن
spews
بخارج ریختن
spewed
بخارج ریختن
spew
بخارج ریختن
localism
ایین محلی علاقه محلی
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
supinator
عضله مدیره بخارج
effluents
بخارج پخش کننده
jet
بخارج پرتاب کردن
supinate
بخارج برگرداندن دست
jetted
بخارج پرتاب کردن
jets
بخارج پرتاب کردن
jetting
بخارج پرتاب کردن
exocrine
بخارج تراوش کننده
efflux
انتشار بخارج جریان
effluent
بخارج پخش کننده
I am very much opposed to your going abroad.
با رفتن شما بخارج سخت مخالفم
To smuggle in to ( out of ) a country .
جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
natives
محلی
native
محلی
locals
محلی
local
محلی
local line
خط محلی
vernaculars
محلی
vernacular
محلی
sympatry
هم محلی
parochial
محلی
regionally
محلی
regional
محلی
occupation crossing
پل محلی
local
<adj.>
محلی
regional
<adj.>
محلی
topical
محلی
autochthon
محلی
residential
محلی
domestic
محلی
autochthonous
محلی
homebred
بازیگر محلی
local area network
شبکه محلی
legman
خبرنگار محلی
kangoroo court
دادگاه محلی
dialects
زبان محلی
indigenous industries
صنایع محلی
dialect
زبان محلی
homebrew
بازیگر محلی
ordinances
مقررات محلی
provincialism
محلی اندیشی
local time
وقت محلی
patter
لهجه محلی
local time
زمان محلی
civil time
ساعت محلی
costumes
لباس محلی
costume
لباس محلی
territorial
محلی منطقهای
ordinance
مقررات محلی
provincial
ولایتی محلی
pattered
لهجه محلی
domestic economy
اقتصاد محلی
pattering
لهجه محلی
patters
لهجه محلی
local authority
انجمن محلی
local center
مرکز محلی
local vertical
قائم محلی
local variable
متغیر محلی
local terminal
ترمینال محلی
local terminal
پایانه محلی
local store
ذخیره محلی
local storage
انباره محلی
local security
تامین محلی
local road
راه محلی
local purchase
خرید محلی
local procurement
خرید محلی
localism
اصطلاح محلی
localized
محلی - محصوربهیکمحل
brogues
لهجه محلی
brogue
لهجه محلی
sepoy
پاسبان محلی
regional purchase
خرید محلی
provincial road
جاده محلی
parish council
شورای محلی
place
در محلی گذاردن
places
در محلی گذاردن
local intelligence
هوش محلی
local echo
پژواک محلی
local government
حکومت محلی
local enquiry
بازجویی محلی
local government
حاکم محلی
local group
گروه محلی
local file
فایل محلی
local currency
پول محلی
local circuit
مدار محلی
placing
در محلی گذاردن
local paper
روزنامه محلی
local norm
هنجار محلی
local network
شبکه محلی
local national
سکنه محلی
local investigation
تحقیق محلی
local loop
حلقه محلی
local mode
باب محلی
getup
<idiom>
لباس محلی پوشیدن
somewheres
یک جایی دریک محلی
square dance
رقص محلی امریکا
step out
از محلی خارج شدن
to go on the parish
اعانه محلی گرفتن
vernacularism
استعمال زبان محلی
rural district council
انجمن محلی زراعی
local exchange
ردوبدل کننده محلی
take it out on
<idiom>
بی محلی به خاطر عصبانیت
locked up
در محلی محصور کردن
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
local traffic
رفت و امد محلی
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
local warning
اعلام خطر محلی
local group of galaxies
کهکشانهای گروه محلی
lock up
در محلی محصور کردن
local area network
شبکه ناحیه محلی
somewhere
یک جایی دریک محلی
To keep away from a place.
از محلی دور شدن
overwrite
بالای محلی نوشتن
overwrite
نوشته داده در محلی
emplace
در محلی قرار دادن
district call box
جعبه خبر محلی
decentralising
حکومت محلی دادن
decentralises
حکومت محلی دادن
provincialism
گویش یا لهجه محلی
decentralised
حکومت محلی دادن
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
recorder
رئیس دادگاه محلی
traject
از محلی عبور کردن
recorders
رئیس دادگاه محلی
overruns
سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning
سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrun
سرتاسر محلی رافراگرفتن
grass roots
اجتماع محلی منشاء
local
داخلی اخبار محلی
locals
داخلی اخبار محلی
decentralize
حکومت محلی دادن
decentralizes
حکومت محلی دادن
references
دستیابی به محلی در حافظه
autonomy
استقلال محلی محدود
decentralizing
حکومت محلی دادن
reference
دستیابی به محلی در حافظه
patavinity
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
distant
آنچه در محلی قرار دارد
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
zero slot lan
شبکه محلی بدون شکاف
maps
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
map
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
site
محلی که پایه چیزی باشد
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
sited
محلی که پایه چیزی باشد
sites
محلی که پایه چیزی باشد
folkish
شبیه افسانه هاوعادات محلی
folklike
شبیه افسانه ها وعادات محلی
bear garden
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
localize
محلی کردن موضعی ساختن
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
localises
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
costumiers
خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier
خیاط لباسهای محلی وویژه
costumer
خیاط لباسهای محلی وویژه
localising
محلی کردن موضعی ساختن
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
napped
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone .
به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
out fall
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
stack
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
stacked
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
nap
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stacks
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
lan
network Area Local شبکه محلی
to walk
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
locals
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
witness stand
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
to treat somebody as if they weren't there
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
brogan
چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
tote road
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bad break
که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
sleep out
در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
luncheonette
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com