Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
pedrail
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
Other Matches
low low
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
automata
ماشینهای خودکار
in orders to make it easiter
برای اسان تر کردن ان
lug
سنگین حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
change down
به دنده سنگین حرکت کردن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
setl
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
big blue
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
in orders that it may beeasier
برای اینکه اسان تر شود
kickable
اسان برای ضربه زدن با پا
laughter
مسابقه اسان برای بردن
pie alley
مسیر اسان برای گوی اندازی
holeable
گوی اسان برای به سوراخ انداختن
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
automatization
حرکت غیر ارادی حالت خودکار
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
autogyro
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
Memmaker
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
setup
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
brush block
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
go baseline
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
dirt track car
نوعی اتومبیل مسابقه در جادههای گلی و شنی
hunting
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
ruffs
ناهموار کردن
ruff
ناهموار کردن
ruffe
ناهموار کردن
hemostat
اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
overtask
زیاد سنگین بودن برای
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
panatrope
اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
smalltalk
یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
jeheemy
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
ballast
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
facilitates
اسان کردن
facilitating
اسان کردن
facilitate
اسان کردن
facilitated
اسان کردن
stroboscope
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
gun
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
autos
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
plato
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
auto
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
generating
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generates
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generate
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generated
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
taxiway
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
modem
مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
break the wind
در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
ruffles
ناصاف کردن ناهموار کردن
ruffle
ناصاف کردن ناهموار کردن
ruffling
ناصاف کردن ناهموار کردن
foreground processing
اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
dial in modem
مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
jukebox
جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
jukeboxes
جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
simplifying
اسان تر کردن مختصر کردن
simplify
اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies
اسان تر کردن مختصر کردن
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
logs
کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
log
کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
contractors plant
ماشینهای ساختمانی
business mechines
ماشینهای تجاری
smart machines
ماشینهای هوشمند
disfurnish
بی اسباب کردن
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
topology
طراحی ماشینهای شبکه
box section bed
جعبه ماشینهای ابزار
direct connected
ماشینهای بهم پیوسته
named airport of departure
فرودگاه معین برای حرکت
named departure point
نقطه مشخص برای حرکت
marching orders
فرمان حرکت برای جنگ
conspiratress
اسباب چینی کردن
moved
اسباب کشی کردن
to form a plot
اسباب چینی کردن
to shift to the new building
اسباب کشی کردن
move house
اسباب کشی کردن
moves
اسباب کشی کردن
move
اسباب کشی کردن
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
moves
اسباب کشی کردن تکان
mounting
اسباب سوار شدن یا کردن
moved
اسباب کشی کردن تکان
To collect (pack)the household goods.
اسباب خانه را جمع کردن
move
اسباب کشی کردن تکان
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
mechanical powers
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
fin
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
transhumant
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
to move in
بخانه تازه اسباب کشی کردن
pilot
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilots
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
move in
به خانه تازه اسباب کشی کردن
loads
سنگین کردن
gravitating
سنگین کردن
gravitate
سنگین کردن
weight
سنگین کردن
gravitates
سنگین کردن
clog
: سنگین کردن
clogged
: سنگین کردن
encumber
سنگین کردن
load
سنگین کردن
encumbering
سنگین کردن
incumber
سنگین کردن
emcumber
سنگین کردن
clogs
: سنگین کردن
encumbered
سنگین کردن
encumbers
سنگین کردن
gravitated
سنگین کردن
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
receipt notification
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
rocker arm
اهرم خود کار برای حرکت سوپاپ ماشین
enroute personnel
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
trade-off
سبک و سنگین کردن
trade off
سبک و سنگین کردن
trade-offs
سبک و سنگین کردن
delibration
سبک سنگین کردن
bell crank
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
counter disengagement
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
flop
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
flops
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
golf car
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
stumps
قطع کردن سنگین افتادن
stump
قطع کردن سنگین افتادن
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
hoisted
بلند کردن وسایل سنگین
hoist
بلند کردن وسایل سنگین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com