Dictiornary-Farsi | استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی


Other Matches

nucleophilic aromatic substitution	استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی
electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
aromaticity	خصلت اروماتیکی
substitution	استخلاف
free radical substitution	استخلاف رادیکالی
side chain substitution	استخلاف در زنجیر جانبی
brotherliness	دوستی
philogyny	زن دوستی
sodality	دوستی
friendships	دوستی
friendship	دوستی
fellowships	دوستی
fellowship	دوستی
togetherness	دوستی
peace	دوستی
uxoriousness	زن دوستی
brotherly	ازروی دوستی
humanitarianism	بشر دوستی
philanthropy	بشر دوستی
taphophilia	گور دوستی
philoprogenitiveness	بچه دوستی
the utmost love	منتهای دوستی
ties of friendship	قیودیاعلاقه دوستی
under cover of frind ship	بعنوان دوستی
algophilia	درد دوستی
self love	خود دوستی
ritualism	تشریفات دوستی
protestation of frienship	ادعای دوستی
professed love	دوستی زبانی
altruism	نوع دوستی
paternal love	دوستی پدرانه
motherly love	دوستی مادرانه
fraternization	دوستی کردن
wanderlust	اوارگی دوستی
lastering friendship	دوستی پا بر جا یا ثابت
fraternal love	دوستی برادری
love feast	عید دوستی
excessive love	دوستی زیاد
negrophilism	دوستی بازنگیان
negrophilism	سیاه دوستی
ophilia	مار دوستی
fawned	افهار دوستی کردن
fawn	افهار دوستی کردن
fawns	افهار دوستی کردن
endearing	از روی دوستی و محبت
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !	معنی دوستی را هم فهمیدیم
to make friends with anyone	با کسی اشنایی یا دوستی
ties of friendship	انچه دوستی اقتضامیکند
kiss of death	دوستی خاله خرسه
The bonds of friendship (affection).	رشته دوستی والفت
breach of friendship	بهم زدن دوستی
humanitarianism	مسلک بشر دوستی
liquorish	حاکی ازنوشابه دوستی
gregariously	از روی جمعیت دوستی
sportsmanship	ورزش دوستی مردانگی
humanitarianism	فلسفه همنوع دوستی
philosophically	ازراه حکمت دوستی
cozy up to (someone) <idiom>	باکسی دوستی برقرارکردن
algolagnia	درد دوستی جنسی
bibliomania	جنون کتاب دوستی
patriotically	از روی میهن دوستی
they are sworn frends	با هم پیمان دوستی بسته اند
He did it out of friendship.	ازروی دوستی اینکار راکرد
i reckon	اطمینان به دوستی کسی داشتن
theocentrism	توجه بخدا خدا دوستی
theocentricity	توجه بخدا خدا دوستی
He came under the guise of friend ship .	درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
humanism	نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
haunts	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to interrupt a friendship	رشته دوستی را با کسی پاره کردن
haunt	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
i reckon	روی دوستی کسی حساب کردن
(not) have anything to do with someone <idiom>	نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
wanderlust	علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
they are sworn frends	بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
snake in the grass <idiom>	دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
Please accept this gift as a mark of my friendship.	لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
electrons	الکترون
negatron	الکترون
isoelectronic	هم الکترون
trace	رد الکترون
traces	رد الکترون
traced	رد الکترون
coelectron	هم الکترون
electron donor	الکترون ده
electron	الکترون
electroneutrality	الکترون خنثایی
electrophile	الکترون دوست
high energy electron	الکترون پر انرژی
free electron	الکترون غیرپیوندی
free electron	الکترون ازاد
photo electron	فوتو الکترون
initiating electron	الکترون اغازگر
valence electron	الکترون رسانایی
valence electron	الکترون فرفیت
primary electron	الکترون اولیه
photo electron	الکترون نوری
valence electron	الکترون والانس
outer shell electron	الکترون رسانایی
outer shell electron	الکترون بیرونی
odd electron	الکترون منفرد
nuclear electron	الکترون هسته
mass of the electron	جرم الکترون
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
lone electron	الکترون تنها
isoelectronic ions	یونهای هم الکترون
inner shell electron	الکترون درونی
secondary electron	الکترون ثانوی
electron decay	اضمحلال الکترون
electron capture	الکترون گیراندازی
electron flow	سیلان الکترون ها
electron focusing	تمرکز الکترون
electron beam	باریکه الکترون
electron jump	پرش الکترون
electron mass	جرم الکترون
electron beam	اشعه الکترون
electron beam	پرتو الکترون
electron beam	شعاع الکترون
electron multiplier	افزاینده الکترون
electron avalanche	بهمن الکترون
electron charge	بار الکترون
electron affinity	الکترون خواهی
electron flow	فلوی الکترون
electron exchange	تبادل الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
electron conduction	هدایت الکترون
electronic concentration	غلظت الکترون
electron concentration	غلظت الکترون
electron diffraction	خمیدگی الکترون
electron distribution	پخش الکترون
electron donor	دهنده الکترون
electron drift	رانش الکترون
electron emission	صدور الکترون
electron emitter	منبع الکترون
electron emmission	انتشار الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
electron energy	انرژی الکترون
electron acceptor	الکترون پذیر
electron orbit	مسیرگردش الکترون
conduction electron	الکترون رسانایی
electron decay	تجزیه الکترون
electron spin	تنیدگی الکترون
electron spin	اسپین الکترون
bound electron	الکترون بسته
electron trajectory	مسیر الکترون
electron tube	لوله الکترون
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
emissions	صدور الکترون
electron transition	انتقال الکترون
emission	صدور الکترون
electron transition	عبور الکترون
charge of the electron	بار الکترون
electron shell	پوسته الکترون
electron pair	زوج الکترون
electron acceptor	پذیرنده الکترون
electron injector	الکترون افکن
electron acceleration	شتاب الکترون
concentration of electron	چگالی الکترون
conduction electron	الکترون رسانش
electron recoil	بازگشت الکترون
density of electron	چگالی الکترون
electron volt	الکترون ولت
curry favor <idiom>	هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
secondary electron emission	پیل ثانویه الکترون
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
supressor grid	شبکه الکترون بند
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
unpaired electron	الکترون جفت نشده
free electron gas	گاز الکترون ازاد
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
electron pairing	زوج شدن الکترون
electron gun	لوله پرتاب الکترون
electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
lone pair electron	زوج الکترون تنها
electron multiplier	فزون ساز الکترون
linear accelerator	شتابده خطی الکترون
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
electron orbit	مدار گردش الکترون
outer shell electron	الکترون لایه بیرونی
electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electroosmotic effect	اثر الکترون اسمزی
electron transit time	زمان عبور الکترون
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
free electron model	الگوی الکترون ازاد
electron pair	زوج الکترون حفره
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
electron deficient molecules	مولکولهای با کمبود الکترون
picturing	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron withdrawing substituent	گروه استخلافی الکترون کشنده
pictures	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون