English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 24 (3 milliseconds)
English Persian
traced اثر
traced نشان
traced رد
traced ردیابی کردن رد پا
traced جای پا
traced مقدار ناچیز ترسیم
traced رسم
traced رسم کردن ترسیم کردن
traced ضبط کردن کشیدن
traced اثر گذاشتن
traced دنبال کردن
traced پی کردن
traced پی بردن به
traced تعقیب کردن
traced رد الکترون
traced علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced طرح کردن
traced رد یابی کردن نشان
traced نشانه
traced نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traced روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced ردیابی کردن
traced رسم کردن
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com