English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
to keep the peace اشتی رابرقرار داشتن
Other Matches
makepeace اشتی ده
makepeace اشتی جو
reconcilement اشتی
reconciliation اشتی
conciliation اشتی
detente اشتی
placation اشتی
repatriates اشتی باوطن
to make one'speace اشتی کردن
to make peace between two men دو کس را با هم اشتی دادن
placating اشتی کردن
kissing kind درحال اشتی
placates اشتی کردن
placate اشتی کردن
reconciling اشتی دادن
reconcile اشتی دادن
conciliates اشتی دادن
repatriate اشتی باوطن
repatriating اشتی باوطن
conciliated اشتی دادن
conciliate اشتی دادن
placative اشتی کننده
repatriated اشتی باوطن
to be at peace در اشتی بودن
pax بوسه اشتی
conciliating اشتی دادن
to bury the hatchet اشتی کردن
to make it up اشتی کردن
irreconcilable اشتی ناپذیر
peace اشتی صلح
accords اشتی دادن
accorded اشتی دادن
accord اشتی دادن
placated اشتی کردن
reconciles اشتی دادن
peaceable اشتی پذیر
placater اشتی دهنده
conciliator اشتی دهنده
disarmed به حالت اشتی درامدن
imparlance مهلت برای اشتی
disarms به حالت اشتی درامدن
disarm به حالت اشتی درامدن
agree اشتی دادن مطابقت کردن
agreeing اشتی دادن مطابقت کردن
agrees اشتی دادن مطابقت کردن
pax britannica اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
to knit peace between nations ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
doubting شک داشتن
lacked کم داشتن
owns داشتن
doubted شک داشتن
lackvt کم داشتن
doubt شک داشتن
lacks کم داشتن
intercommon داشتن
owning داشتن
owned داشتن
to go hot تب داشتن
to possess داشتن
wanted کم داشتن
to have داشتن
want کم داشتن
relieve داشتن
relieves داشتن
relieving داشتن
own داشتن
to have possession of داشتن
lack کم داشتن
bear داشتن
to hold داشتن
monogyny داشتن یک زن
possessing داشتن
having داشتن
possesses داشتن
possess داشتن
have داشتن
to hold a meeting داشتن
bears داشتن
bears در بر داشتن
bear در بر داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
redolence بو داشتن
doubts شک داشتن
to be feverish تب داشتن
withheld دریغ داشتن
resides اقامت داشتن
aspiring ارزو داشتن
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
apprehended بیم داشتن
believe گمان داشتن
aspiring هوش داشتن
stand off <idiom> دورنگه داشتن
loathe نفرت داشتن از
withholding دریغ داشتن
aspires هوش داشتن
aspires ارزو داشتن
aspired هوش داشتن
loathes نفرت داشتن از
withhold دریغ داشتن
take kindly to <idiom> دوست داشتن
aspired ارزو داشتن
aspire هوش داشتن
withholds دریغ داشتن
provide مقرر داشتن
correlate همبستگی داشتن
in a rush <idiom> عجله داشتن
lends معطوف داشتن
lend معطوف داشتن
espousing عقیده داشتن به
espoused عقیده داشتن به
espouse عقیده داشتن به
in common <idiom> مسئولیت داشتن
correlates همبستگی داشتن
correlating همبستگی داشتن
in a jam <idiom> مشکل داشتن
cherishing گرامی داشتن
cherishes گرامی داشتن
cherished گرامی داشتن
cherish گرامی داشتن
raise برپا داشتن
provides مقرر داشتن
up to <idiom> بستگی داشتن به
in a hurry <idiom> عجله داشتن
reside اقامت داشتن
in the cards <idiom> انتظار داشتن
espouses عقیده داشتن به
sends گسیل داشتن
sending ارسال داشتن
sending اعزام داشتن
sending گسیل داشتن
send ارسال داشتن
send اعزام داشتن
sends اعزام داشتن
sends ارسال داشتن
resided اقامت داشتن
apprehends بیم داشتن
apprehending بیم داشتن
apprehend بیم داشتن
send گسیل داشتن
aspire ارزو داشتن
correspond رابطه داشتن
attend حضور داشتن
stinks تعفن داشتن
stink تعفن داشتن
exists وجود داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
resembling شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
resembled شباهت داشتن
resemble شباهت داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
attending حضور داشتن
belongs تعلق داشتن
belonged تعلق داشتن
belong تعلق داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
possessing در تصرف داشتن
possesses در تصرف داشتن
possess در تصرف داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com