Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
paranomia
اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
Other Matches
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
nose band
رو دماغی
to speak through one's nose
تو دماغی
cephalic
دماغی
cacuminal
دماغی
mental
دماغی
nasal
تو دماغی
cerebral
دماغی
pons
پل دماغی
nassal
تو دماغی
nassal
دماغی
encephalic
دماغی
nasally
تو دماغی
nosepiece
رو دماغی
to run riot
رد عوضی
substitutional
عوضی
nominate
نامیدن
nominates
نامیدن
styles
نامیدن
nominating
نامیدن
names
نامیدن
name
نامیدن
styled
نامیدن
denominate
نامیدن
styling
نامیدن
entitle
نامیدن
entitling
نامیدن
to call
نامیدن
style
نامیدن
entitles
نامیدن
pons
حدبه دماغی
pince nez
عینک دماغی
mentation
حالت دماغی
cranial nerve
عصب دماغی
nassal letters
حروف تو دماغی
mishearing
عوضی شنیدن
misheard
عوضی شنیدن
elf child
بچه عوضی
misnomer
نام عوضی
mishears
عوضی شنیدن
mistook
عوضی گرفتن
mishear
عوضی شنیدن
misnomers
نام عوضی
misdeal
برگ عوضی
misnam
غلط نامیدن
roll call
نامیدن افراد
miscall
غلط نامیدن
termed
نامیدن لفظ
tact function
کارکرد نامیدن
term
نامیدن لفظ
terming
نامیدن لفظ
dyscrasia
اختلال مزاجی یا دماغی
psychiater
پزشک ناخوشی دماغی
To talk through ones nose.
تو دماغی حرف زدن
psychopathist
متخصص ناخوشیهای دماغی
psychiatry
معالجه ناخوشیهای دماغی
psychopathic
وابسته به ناخوشی دماغی
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
misplace
درجای عوضی گذاشتن
incog
پوشیده بانام عوضی
lain
اختفاء در لباس عوضی
names
نامیدن نام بردن
name
نامیدن نام بردن
substitvtionary
عوضی جای چیزدیگرگذاشته شده
misplacement
وضع چیزی در جای عوضی
You gave me the wrong key .
کلیدی که به من دادی عوضی بود
parostosis
پیدایش استحوان در جای عوضی
wrongshipped
محمولهای که عوضی ارسال شده
belied
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
personate
در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
belie
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
She mistook me for somebody else .
مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
belying
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belies
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
How very odd. Well I never.
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
I often confuse the twin brothers .
من این دوقلوها رااغلب باهم عوضی می گیرم
I am not expected to tell you every thing , am I ?
مگرتمام چیزها رابایدبه تو گفت
visibility was poor
چیزها درست دیده نمیشد
Enantiodroma
گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
lot
گروه
[توده]
از مردم یا چیزها
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
standardize
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizing
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardises
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizes
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
purest
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
She has had many privations in her youth .
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
standardising
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
pure
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
packs
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulating
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
eliza
برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
wilderment
اشفتگی
agitation
اشفتگی
perturbation
اشفتگی
deranyement
اشفتگی
hullabaloos
اشفتگی
perturbations
اشفتگی
chaos
اشفتگی
hullabaloo
اشفتگی
turmoil
اشفتگی
turbulence
اشفتگی
consternation
اشفتگی
strewment
اشفتگی
disorderliness
اشفتگی
disturbance
اشفتگی
derangement
اشفتگی
disturbances
اشفتگی
garboil
اشفتگی
tanglement
اشفتگی
katzenjammer
اشفتگی
inquietude
اشفتگی
nonplus
اشفتگی
turbulance
اشفتگی
perturation
اشفتگی
stiffening
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
rummage
اغتشاش اشفتگی
optical turbulence
اشفتگی اپتیکی
kettle of fish
اشفتگی اختلال
mental derangement
اشفتگی روانی
over anxiety
اشفتگی اضطراب
tumbles
چرخش اشفتگی
perlexedly
درحال اشفتگی
tumble
چرخش اشفتگی
tumbled
چرخش اشفتگی
turbulency
اشفتگی اغتشاش
backward effect
اثر اشفتگی
topsy turvydom
اغتشاش اشفتگی
rummaging
اغتشاش اشفتگی
unrest
اشفتگی اضطراب
disorders
بی ترتیبی اشفتگی
disorder
بی ترتیبی اشفتگی
disquietude
بی قراری اشفتگی
rummages
اغتشاش اشفتگی
stickle
سراشیب اشفتگی
delirium
روان اشفتگی
rummaged
اغتشاش اشفتگی
turbulence
اشفتگی اغتشاش
brainstorm
اشفتگی فکری موقتی
flutteringly
درحال اشفتگی مضطربانه
agitation
مخلوط کردن اشفتگی
delirium tremens
روان اشفتگی الکلی
anarchical
مربوط به اشفتگی اوضاع
flustration
اشفتگی دست پاچگی
sudden ionospheric disturbance
اشفتگی ناگهانی یونوسفر
brainstorms
اشفتگی فکری موقتی
delirium verborum
روان اشفتگی پرگویی
anarchic
مربوط به اشفتگی اوضاع
traumatic delirium
روان اشفتگی اسیب زاد
upset _
واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
buffets
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
finder
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
electro optics
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
clear air turbulence
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
relaxation time
فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
reminiscences
نشانه
reminiscence
نشانه
bench mark
نشانه
symptomless
بی نشانه
marks
نشانه
icon
نشانه
icons
نشانه
ikons
نشانه
one address
با یک نشانه
mark
نشانه
emblematic
نشانه
attributing
نشانه
omen
نشانه
omens
نشانه
attributes
نشانه
attribute
نشانه
traces
نشانه
trace
نشانه
indicative
نشانه
symptom
نشانه
presage
نشانه
presaged
نشانه
presages
نشانه
presaging
نشانه
symptoms
نشانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com