Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
terminologies
اصطلاح مخصوص
terminology
اصطلاح مخصوص
Other Matches
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
to mount somebody
با کسی مقاربت جنسی کردن
[اصطلاح رکیک]
[اصطلاح روزمره]
to get one's comeuppance
<idiom>
مزد عمل بد خود را گرفتن
[اصطلاح مجازی]
[اصطلاح روزمره]
to get caught up in something
در چیزی گیر کردن
[افتادن]
[گرفتار شدن]
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح مجازی]
Halt den Rand!
[umgangssprachlich]
<idiom>
ببند اون گاله رو!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt's Maul!
[umgangssprachlich]
<idiom>
ببند اون گاله رو!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Mund!
<idiom>
ببند اون گاله رو!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
tootsie
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
Halt den Mund!
<idiom>
قدقد نکن!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Rand!
[umgangssprachlich]
<idiom>
دهنت رو ببند!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt's Maul!
[umgangssprachlich]
<idiom>
دهنت رو ببند!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Mund!
<idiom>
دهنت رو ببند!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt's Maul!
[umgangssprachlich]
<idiom>
قدقد نکن!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Rand!
[umgangssprachlich]
<idiom>
قدقد نکن!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Rand!
[umgangssprachlich]
<idiom>
خفه شو!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Eat my shorts!
[American E]
<idiom>
گه بخور!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Eat shit !
<idiom>
گه بخور!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Mund!
<idiom>
خفه شو!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt's Maul!
[umgangssprachlich]
<idiom>
خفه شو!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt's Maul!
[umgangssprachlich]
<idiom>
زر زر نکن!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Mund!
<idiom>
زر زر نکن!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
Halt den Rand!
[umgangssprachlich]
<idiom>
زر زر نکن!
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح رکیک]
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
gelt
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
dough
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
boodle
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
moolah
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
bucks
[American E]
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
brass
[British E]
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
dosh
[British E]
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
lolly
[British E]
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
loot
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
especial
مخصوص
francs
حق مخصوص
franchises
حق مخصوص
particular
مخصوص
extra special
مخصوص
vest pocket
مخصوص
franchise
حق مخصوص
franc
حق مخصوص
favourites
مخصوص
specific
مخصوص
special
مخصوص
favourite
مخصوص
specifics
مخصوص
particulars
مخصوص
favorites
مخصوص
idoneous
مختص مخصوص
special passport
پاسپورت مخصوص
special session
جلسه مخصوص
chorea
تشنج مخصوص
Afro pick
شانه مخصوص فر
special services
خدمات مخصوص
idiocrasy
حالت مخصوص
exempted station
یکان مخصوص
valetdechambre
پیشخدمت مخصوص
specific
مخصوص معین
specially
مخصوص خاص
special damage
خسارت مخصوص
special drawing right
حق برداشت مخصوص
resistivity
مقاومت مخصوص
aides-de-camp
اجودان مخصوص
aide-de-camp
اجودان مخصوص
aide de camp
اجودان مخصوص
special
مخصوص خاص
special corrections
تصحیحات مخصوص
unit weight
وزن مخصوص
specific search
شناسایی مخصوص
specific resistivity
مقاومت مخصوص
g man
بازرس مخصوص
favourite or vor
ویژه مخصوص
favorite
مخصوص سوگلی
specifics
مخصوص معین
idiosyncrasy
حال مخصوص
specific energy
انرژی مخصوص
maid in waiting
پیشخدمت مخصوص
heavy-duty
مخصوص کارسنگین
heavy duty
مخصوص کارسنگین
low resistivity
مقاومت مخصوص کم
dry gap bridge
پل مخصوص اب بریدگی
special troops
یکانهای مخصوص
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
bluck density
وزن مخصوص
bolt
پیچ مخصوص قفل کردن در
idiosyncrasies
حال مخصوص
specific capacity
فرفیت مخصوص
parts peculiar
قطعات مخصوص
marque
مدل مخصوص
densities
جرم مخصوص
built in jack
جک مخصوص نصب
density
جرم مخصوص
proper
مخصوص مقتضی
special sheaf
مروحه مخصوص
specific gravities
وزن مخصوص
selective signalling
ارتباط مخصوص
specific gravity
وزن مخصوص
specific weight
وزن مخصوص
specific gravity
ورن مخصوص
general
معمولی و نه مخصوص
generals
معمولی و نه مخصوص
marque
علامت مخصوص
specific gravities
ورن مخصوص
game
کامپیوتر مخصوص
habiliments
لباس مخصوص
special ammunition
مهمات مخصوص یا ویژه
special weapons
جنگ افزار مخصوص
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
ladies-in-waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
opiumden
محل مخصوص تریاکها
nursery rhymes
اشعار مخصوص کودکان
nursery rhyme
اشعار مخصوص کودکان
handrails
نرده مخصوص دستگیره
lady in waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
handrail
نرده مخصوص دستگیره
special jury
هیئت منصفه مخصوص
special operations
عملیات مخصوص یا ویژه
special libraries association
انجمن کتابخانههای مخصوص
harrier
تازی مخصوص شکارخرگوش
boudoirs
اطاق کوچک مخصوص زن
oil color
روغن مخصوص نقاشی
melinite
مخصوص تهیه چاشنی
particle density
وزن مخصوص حقیقی
processor
پردازنده جانبی مخصوص
one horse
مخصوص یک اسب بی مایه
boudoir
اطاق کوچک مخصوص زن
jemmy
دیلم مخصوص دزدان
jemmies
دیلم مخصوص دزدان
columbia round
تیراندازی مخصوص زنان
pricket
شمع مخصوص شمعدان
podiums
بالکن جایگاه مخصوص
slang
بزبان یا لهجه مخصوص
phonograph connection
پریز مخصوص پیکاپ
kitchen gardens
باغ مخصوص سبزیکاری
kitchen garden
باغ مخصوص سبزیکاری
prerogative
امتیاز مخصوص حق ارثی
poolroom
اطاق مخصوص بیلیاردانگلیسی
respective
بترتیب مخصوص خود
podium
بالکن جایگاه مخصوص
klister
واکس مخصوص کف اسکی
prerogatives
امتیاز مخصوص حق ارثی
silk
نخ ابریشم مخصوص طراحی
gasket
نوعی ابزار مخصوص
gaskets
نوعی ابزار مخصوص
lady-in-waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
special area
منطقه پرواز مخصوص
pack saddle
زین مخصوص بار
hollers
صدای مخصوص هر حیوان
hollering
صدای مخصوص هر حیوان
hollered
صدای مخصوص هر حیوان
tramlines
خط مخصوص واگن برقی
tramline
خط مخصوص واگن برقی
jacklight
نورافکن مخصوص ماهیگیری
insulativity
مقاومت ایزولاسیون مخصوص
lecterns
میز مخصوص قرائت
lectern
میز مخصوص قرائت
jargon
اصطلاحات مخصوص یک صنف
skeeter
قایق مخصوص روی یخ
sla
انجمن کتابخانههای مخصوص
opera glass
دوربین مخصوص اپرا
holler
صدای مخصوص هر حیوان
specific permeability
قابلیت نفوذ مخصوص
armlet
زرهء مخصوص دست
valet
پیشخدمت مخصوص ملازم
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
dump box
فرف مخصوص زباله
anvil block
سندان مخصوص اهنگری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com