English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
principles of islamic economics اصول اقتصاد اسلامی
Other Matches
principles of islamic economics مبانی اقتصاد اسلامی
principles of economy اصول اقتصاد
principles of economics اصول اقتصاد
principles of economics اصول علم اقتصاد
islamize بصورت اسلامی در اوردن صورت اسلامی دادن به
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
normative economics اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
islamitic اسلامی
Islamic اسلامی
Islam اسلامی
saracenic اسلامی
islamic law حقوق اسلامی
hammam حمام اسلامی
diwan دادگاه اسلامی
sarcacenic عربی اسلامی
Islamic architecture معماری اسلامی
divan دادگاه اسلامی
arabesque نقش عربی یا اسلامی
arabian معماری با منشا اسلامی
charsu چارسو [معماری اسلامی]
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
barbary کشوران اسلامی شمال افریقا
arabesque کاشی کاری سبک اسلامی
Fatimid [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
laceria [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
karmathian تیره اسلامی که قرمط نام درسده نهم میلادی تاسیس کرد
planned economies اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
teachings اصول
teaching اصول
root اصول
technic اصول
principles اصول
tenet اصول
doctrines اصول
nitty-gritty اصول
ism : اصول
roots اصول
ism اصول
doctrine اصول
accounting principles اصول حسابداری
abolitionist اصول بردگی
theories اصول نظری
theory اصول نظری
methodologies علم اصول
methodology علم اصول
politics اصول سیاسی
creationism اصول افرینش
banking principles اصول بانکداری
copernician system اصول کپرنیک
functional اصول مبادی
technological اصول فنی
technologically اصول فنی
communism اصول اشتراکی
constitutionalism اصول مشروطیت
denial measures اصول ممانعت
chung shin اصول تکواندو
technics اصول فنی
relativity principles اصول نسبیت
modernism اصول امروزی
doctrines اصول حکمت
monopolosm اصول انحصار
doctrine اصول حکمت
rational principle اصول عقلیه
mormonism اصول mormon ها
prineipal parts اصول فعل
principles of religion اصول مذهب
mutualism اصول همکاری
general principles اصول کلی
kinesiology اصول مکانیزم
naziism اصول نازی
nazism اصول نازی
neodoxy اصول نوین
roots and branches اصول وفروع
grimace ادا و اصول
economic principles اصول اقتصادی
dogmas اصول عقاید
tenet اصول مرام
monopolism اصول انحصار
systems اصول وجود
systems روش اصول
system اصول وجود
dogma اصول عقاید
tenets اصول مسلم
system روش اصول
grimaced ادا و اصول
grimacing ادا و اصول
grimaces ادا و اصول
musically مطابق اصول موسیقی
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
pauli اصول مذهبی پولس
anomie بی توجهی به اصول دین
manichaeanism اصول فلسفه مانی
gradualism رعایت اصول تدریج
naturalistic موافق با اصول طبیعی
technically مطابق اصول فنی
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
scientifically موافق اصول علمی
mutualist طرفدار اصول همدستی
anomy بی توجهی به اصول دین
anticonstitutional مخالف اصول مشروطیت
code of procedure قانون اصول محاکمات
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
psychologism پیروی از اصول روانی
fourteen points اصول چهارده گانه
counter current principle اصول جریان متقابل
democratism اصول حکومت ملی
ex post facto شامل اصول گذشته
economization رعایت اصول اقتصادی
hedonics اصول خوشی ولذت
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
hierarchism اصول سلسله مراتب
planning principles اصول برنامه ریزی
monarchism اصول سلطنت مستقل
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
image shearing principle اصول برش تصویر
asceticism اصول ریاضت و مرتاضی
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
household art اصول خانه داری
to pull a wry face اداو اصول دراوردن
sail close to the wind اندکی از اصول تجاوزکردن
individualism اصول استقلال فردی
modernism اصول تجدد نوگرایی
probity پیروی دقیق از اصول
liberalism اصول ازادی خواهی
mouths ادا و اصول در اوردن
mouthing ادا و اصول در اوردن
mouthed ادا و اصول در اوردن
mouth ادا و اصول در اوردن
fascism اصول عقاید فاشیست
moralists معتقد به اصول اخلاق
moralist معتقد به اصول اخلاق
principled دارای اصول وعقاید
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
Protestantism اصول ایین پروتستانت
rationale توضیح اصول عقاید
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
revivalism اصول بیداری مذهبی
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
techniques اصول مهارت روش فنی
illiberal متعصب مخالف اصول ازادی
modernists هوا خواه اصول امروزی
the low of criminal procedure قانون اصول محاکمات جزایی
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
moral philosophy اصول اخلاق ایین رفتار
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
collectivist هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
modernist هوا خواه اصول امروزی
rascalism اصول بی شرفی وحقه بازی
feudalist طرفدار اصول ملوک الطوایف
evolutionism اصول ترقی و تکامل تدریجی
encyclopaedism اصول نویسندگان دایره المعارف
anglicanism اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
principled اصولی پای بند اصول
kinesiological principle اصول حرکت شناختی بدن
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
literacy فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
technique اصول مهارت روش فنی
they are t of their doctrines موافب اصول خودمی باشند
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
spiritualist طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
democratically بر طبق اصول حکومت ملی
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
accidence حادثه اصول صرف و نحو
revivalist movement جنبش اصول بیداری مذهبی
presbyteral طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
fusionist هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
legitimist هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
physico theology حکمت الهی موافق اصول طبیعی
idols of the theatre اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
insurrectionism اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
accounting اصول حسابداری برسی اصل و فرع
ground بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
toryism اصول وعقاید حزب محافظه کار
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
convictism اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
individualism اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
feudalism سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
water utilization اقتصاد اب
economy اقتصاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com