English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
monarchism اصول سلطنت مستقل
Other Matches
monarchic مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
legitimist هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
subkingdom سلطنت تابع سلطنت دیگری
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
viceroyship نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
viceroyalty نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
queenhood سلطنت
king ship سلطنت
raj سلطنت
reign سلطنت
Majesties سلطنت
reigned سلطنت
reigns سلطنت
realms سلطنت
Majesty سلطنت
dominion سلطنت
the u states سلطنت
the u kingdom سلطنت
realm سلطنت
antimonaechical ضد سلطنت
sultanate سلطنت
sultanates سلطنت
reigin سلطنت
kinghood سلطنت
king dom سلطنت
kingdom سلطنت
royalism سلطنت طلبی
regality سلطنت قلمرو
regencies نیابت سلطنت
the united kingdom سلطنت متحده
monarchize تبدیل به سلطنت
rights of throne حقوق سلطنت
monarchical سلطنت طلبی
monarchize سلطنت کردن
regnant سلطنت کننده
regency نیابت سلطنت
reign سلطنت کردن
constitutional monarchy سلطنت مشروطه
monarchic سلطنت خواه
decrown خلع از سلطنت
kingship مقام سلطنت
antimonaechical مخالف سلطنت
absolute monarchy سلطنت مطلقه
monarchists سلطنت طلب
monarchist سلطنت طلب
royalists سلطنت طلب
reigns سلطنت کردن
reigned سلطنت کردن
royalist طرفدار سلطنت
royalist سلطنت طلب
royalists طرفدار سلطنت
constitutional monarchies سلطنت مشروطه
viceroyal مربوط به نیابت سلطنت
viceregal مربوط به نیابت سلطنت
reigin جکومت سلطنت کردن
regina ملکه سلطنت کننده
reigns سلطنت یاحکمرانی کردن
reigned سلطنت یاحکمرانی کردن
reign سلطنت یاحکمرانی کردن
dethroning از سلطنت خلع کردن
dethrones از سلطنت خلع کردن
dethroned از سلطنت خلع کردن
dethrone از سلطنت خلع کردن
vice regent وابسته به نیابت سلطنت
Achaemenid دوره سلطنت هخامنشیان
absolutism سیستم سلطنت استبدادی
monarchies سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
enthroning برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrones برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrone برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
monarchy سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
legitimism هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
enthroned برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
millenarianism اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarian معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
Victorian مربوط به زمان سلطنت ملکه ویکتوریا
lese majeste خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
Jacobean مربوط بدوره سلطنت جیمزاول و دوم در انگلیس
princess regent شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
sovereignty پادشاهی و سلطنت وفرمانروایی حاکمیت و سیادت و سلطه
sovereign مستقل
free-standing مستقل
freelance مستقل
absolutes مستقل
exogenous مستقل
freeing مستقل
separate مستقل
separated مستقل
absolute مستقل
separates مستقل
realty مستقل
autocratic مستقل
frees مستقل
landed a مستقل
mavericks مستقل
solos مستقل
autonomic مستقل
freed مستقل
free مستقل
solo مستقل
independent مستقل
sovereigns مستقل
maverick مستقل
stand alone مستقل
independent variable متغیر مستقل
garrison house ساخلو مستقل
explanatory variable متغیر مستقل
entities موسسه مستقل
entity موجودیت مستقل
to stand by oneself مستقل بودن
entity موسسه مستقل
device independence مستقل از دستگاه
entities موجودیت مستقل
machine independent مستقل از ماشین
independent state دولت مستقل
independent equations معادلات مستقل
independent consultant مشاور مستقل
detached ستون مستقل
independency کشور مستقل
individual units یکانهای مستقل
context free مستقل از متن
autonomous consumption مصرف مستقل
stand on one's own two feet <idiom> مستقل بودن
self goverment حکومت مستقل
autonomous variable متغیر مستقل
argument متغیر مستقل
separate battalion گردان مستقل
separate battery اتشبار مستقل
separate brigade تیپ مستقل
separate company گروهان مستقل
single unit یکان مستقل
stand alone computer کامپیوتر مستقل
autonomous operation عملیات مستقل
arguments متغیر مستقل
absolutes مستقل استبدادی
separated یکان مستقل
separates یکان مستقل
semi independent نیمه مستقل
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
autocracy حکومت مستقل
a stand-alone company یک شرکت مستقل
separate یکان مستقل
dependency کشور غیر مستقل
independent variable متغیر مستقل [ریاضی]
computer independent language زبان مستقل کامپیوتری
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
dependent state دولت غیر مستقل
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
autonomous دارای زندگی مستقل
dependencies کشور غیر مستقل
argument [of a function] متغیر مستقل [ریاضی]
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
separation مستقل شدن یکانها
separations مستقل شدن یکانها
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
pica سیستم عامل مستقل از ماشین
autonomous دارای حکومت مستقل خودمختار
autonomous دارای حکومت مستقل داخلی
stand-alone <adj.> خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
standalone سیستمی که مستقل کار میکند
autonomous investment سرمایه مستقل از درامد ملی
territorialism ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territoriality ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
icca انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
crown colony بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
dominion قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
orthogonal ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
ism : اصول
ism اصول
technic اصول
nitty-gritty اصول
teaching اصول
teachings اصول
root اصول
doctrines اصول
roots اصول
doctrine اصول
principles اصول
tenet اصول
erastianism سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
independent association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
general principles اصول کلی
theory اصول نظری
functional اصول مبادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com