English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
excess اضافه مازاد
excesses اضافه مازاد
Other Matches
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
surpluses مازاد
surplus مازاد
rejcet مازاد
spoil مازاد
residual مازاد
spoiled مازاد
salvaging مازاد
salvages مازاد
spoiling مازاد
spoils مازاد
excesses مازاد
salvage مازاد
surcharge water اب مازاد
salvaged مازاد
excess مازاد
social surplus مازاد اجتماعی
system overhead مازاد سیستم
surplus water ابهای مازاد
surplus stock موجودی مازاد
surplus gas گاز مازاد
residue of the state مازاد ترکه
spoin bank انبار مازاد
residual variance پراکنش مازاد
residual matrix ماتریس مازاد
redundant مازاد بر احتیاج
sellers surplus مازاد فروشنده
basic surplus مازاد اساسی
excess demand درخواست مازاد
budget surplus مازاد بودجه
excess reserves اندوختههای مازاد
excess stock موجودی مازاد
export surplus مازاد صادرات
farm surplus مازاد کشاورزی
superimposed مازاد بر احتیاج
overproduction تولید مازاد
economic surplus مازاد اقتصادی
remainder مابقی مازاد
surplus production مازاد تولید
spares اقلام مازاد
excess capacity theory نظریه مازاد فرفیت
surplus energy theory نظریه انرژی مازاد
excess listing لیست اقلام مازاد
back titration تیتر کردن مازاد
producer surplus مازاد تولید کننده
surplus اقلام اضافی و مازاد
tail drain نهرچه ابهای مازاد
trade balance surplus مازاد تراز تجاری
import surcharge حقوق واردات مازاد
surpluses اقلام اضافی و مازاد
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess listing لیست وسایل انفرادی مازاد
property disposition از بین بردن اقلام مازاد
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
spare اضافه
augmentation اضافه
increase اضافه
additions اضافه
overplus اضافه
addition اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
special <adj.> اضافه
extra <adj.> اضافه
plussage اضافه
plusage اضافه
in a. to به اضافه
excesses اضافه
excess اضافه
spared اضافه
surpluses اضافه
surplus اضافه
increases اضافه
increased اضافه
extra- اضافه
extras اضافه
extra اضافه
increscent اضافه
overcharges اضافه هزینه
overcharged اضافه هزینه
additionally <adv.> اضافه بر این
overloaded اضافه بار
possessives حالت اضافه
preposition حرف اضافه
overload اضافه بار
append اضافه کردن
margin product اضافه محصول
added اضافه شده
genitive حالت اضافه
overvoltage اضافه ولتاژ
overtimer اضافه کار کن
on top of this <adv.> اضافه بر این
affix اضافه نمودن
affixed اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
affixing اضافه نمودن
overload اضافه فرفیت
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
in addition <adv.> اضافه بر این
overloads اضافه بار
overloads اضافه فرفیت
overpotential اضافه ولتاژ
overdrafts اضافه برداشت
overcharge اضافه هزینه
moreover <adv.> اضافه بر این
eke اضافه کردن بر
widening اضافه پهنا
possessive حالت اضافه
furthermore <adv.> اضافه بر این
overcharging اضافه هزینه
over load اضافه بار
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
overproduction اضافه تولید
aside from that <adv.> اضافه بر این
overloaded اضافه فرفیت
besides <adv.> اضافه بر این
forby <adv.> اضافه بر این
surtax اضافه مالیات
added to that اضافه بران
premiums اضافه ارزش
budget surplus اضافه بودجه
surcharges اضافه بها
surcharges اضافه بار
on to <adv.> اضافه بر این
on top of that <adv.> اضافه بر این
gen حالت اضافه
add اضافه کردن
excess luggage اضافه بار
excess price اضافه قیمت
accessing الحاق اضافه
accesses الحاق اضافه
premium اضافه ارزش
confession and avoidance به ان اضافه میکند
overshoot اضافه جهش
overshooting اضافه جهش
surcharge اضافه بها
overshoots اضافه جهش
overpopulation اضافه جمعیت
overloading بارگذاری اضافه
overloading اضافه بارگذاری
overloading اضافه بار
overloading اضافه فرفیت
surcharge اضافه بار
accessed الحاق اضافه
per حروف اضافه
access الحاق اضافه
add اضافه کردن
adding اضافه کردن
adds اضافه کردن
overdraft اضافه برداشت
imburse اضافه کردن
overtime اضافه کاری
overtime اضافه کار
service charge اضافه کار
beyond that <adv.> اضافه بر این
subjoin اضافه کردن
superimposable اضافه شدنی
superimposable قابل اضافه
what is more <adv.> اضافه بر این
step up اضافه کردن
salary increase اضافه حقوق
exeed اضافه شدن از
over and above <adv.> اضافه بر این
prepositions حرف اضافه
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
gerund اسمی که از اضافه کردن
gerunds اسمی که از اضافه کردن
repositional مانند حرف اضافه
prepositionally بطور حرف اضافه
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
play down بازی در وقت اضافه
capital gains اضافه ارزش سرمایه
additional bed [accommodation of persons] تخت خواب اضافه
add in memory اضافه کردن به حافظه
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
perquisite عایدی اضافه برحقوق
perquisites عایدی اضافه برحقوق
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
extra bed تخت خواب اضافه
effusion اضافه جریان بزور
over time pay پول اضافه کار
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
overdraw اضافه برداشت کردن
over time pay مزد اضافه کاری
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
effusions اضافه جریان بزور
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com