English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
English Persian
freight container اطاقک حمل بار یکپارچه
Other Matches
link lift vehicle حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
cabins اطاقک
cubicle اطاقک
cubicles اطاقک
cabinets اطاقک
cabin اطاقک
booths اطاقک
booth اطاقک
cabinet اطاقک
molar یکپارچه
solid یکپارچه
forged bit یکپارچه
monolithic یکپارچه
solids یکپارچه
grossing یکپارچه
integrated یکپارچه
global یکپارچه
globally یکپارچه
grosser یکپارچه
monolith یکپارچه
monoliths یکپارچه
seamless یکپارچه
gross یکپارچه
grossed یکپارچه
grossest یکپارچه
grosses یکپارچه
coking chamber اطاقک کک سازی
manhole اطاقک بازرسی
manholes اطاقک بازرسی
checker chamber اطاقک مشبک
cabinets اطاقک کوچک
compartment اطاقک کابین
compartments اطاقک کابین
regenerative chamber اطاقک رژنراتیو
cockpit اطاقک خلبان
blast box اطاقک هوا
cuddy اطاقک کشتی
cockpits اطاقک خلبان
seadopod اطاقک غواصی
exhaust chamber اطاقک خروجی
air lock اطاقک فشارهواپیما
ballonet اطاقک خلاء
ballonet اطاقک مسدود
cabinet اطاقک کوچک
accrete دوقلو یکپارچه
masts دکل یکپارچه
mast دکل یکپارچه
entire درست یکپارچه
solid partition جداگر یکپارچه
polemast دکل یکپارچه
unified یکپارچه شده
global learning یادگیری یکپارچه
integral construction ساختمان یکپارچه
integrate یکپارچه کردن
integrates یکپارچه کردن
integrating یکپارچه کردن
sternsheets اطاقک عقب قایق
cooling chamber اطاقک سرد کننده
rescue chamber اطاقک نجات زیردریایی
cockpits اطاقک خلبان درهواپیما
carrel کابین یا اطاقک چوبی
boxes اطاقک جای ویژه
box اطاقک جای ویژه
cockpit اطاقک خلبان درهواپیما
cabinet هیئت وزرا اطاقک
cabinets هیئت وزرا اطاقک
penthouses اطاقک بالای بام
penthouse اطاقک بالای بام
solidify یکپارچه کردن یا شدن
solidifies یکپارچه کردن یا شدن
monolithic integrated circuit مدار مجتمع یکپارچه
solidifying یکپارچه کردن یا شدن
union suit پیراهن و شلوار یکپارچه
unified یکپارچه فرماندهی متحد
solidified یکپارچه کردن یا شدن
loculus محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
barracked منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
barrack منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
walls مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
production missile موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
blisk هر مرحله از روتورتوربینهای خطی که در ان دیسک و تیغه ها بصورت یکپارچه ساخته شده اند
fragmentation امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد
defragmentation ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
consolidation درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
assemble یکپارچه کردن جفت کردن
assembled یکپارچه کردن جفت کردن
assembled یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembles یکپارچه کردن جفت کردن
assembles یکپارچه کردن مونتاژ کردن
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
assemble یکپارچه کردن مونتاژ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com