English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
Other Matches
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
subvention اعانه تخصیص اعانه
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
handouts اعانه
subsidy اعانه
handout اعانه
contributions اعانه
contribution اعانه
handout اعانه
relief اعانه
pauper relief اعانه
contribute اعانه دادن
poor box صندوق اعانه
subscribers اعانه دهنده
money-boxes صندوق اعانه
money-box صندوق اعانه
bounty اعانه شهامت
contributed اعانه دادن
contributor اعانه دهنده
contributors اعانه دهنده
contributes اعانه دادن
contributing اعانه دادن
money box صندوق اعانه
benefit احسان اعانه
subscriber اعانه دهنده
benefiting احسان اعانه
fund-raising گردآوری اعانه
benefited احسان اعانه
subescription پول اعانه
relief fund وجوه اعانه
grant in aid اعانه ملی
subsoription پول یاوجه اعانه
benefited اعانه سود بردن
grants کمک دولتی اعانه
relieving officer مامور اعانه فقرا
benefiting اعانه سود بردن
benefit اعانه سود بردن
granted کمک دولتی اعانه
grant کمک دولتی اعانه
community chest صندوق اعانه برای امورخیریه
pauper list صورت گدایان یا اعانه بگیران
sustentation fund اعانه برای روحانیون بی نوا
pauperism اعانه بگیری گروه گدایان
benefiting نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefited نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefit نمایش برای جمع اوری اعانه .
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
casual poor کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
subvention اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
contribution جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contributions جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
vernacular محلی
vernaculars محلی
local <adj.> محلی
local محلی
regional <adj.> محلی
residential محلی
topical محلی
parochial محلی
native محلی
occupation crossing پل محلی
natives محلی
local line خط محلی
autochthon محلی
sympatry هم محلی
regionally محلی
regional محلی
autochthonous محلی
domestic محلی
locals محلی
local currency پول محلی
local terminal ترمینال محلی
local variable متغیر محلی
local circuit مدار محلی
local procurement خرید محلی
local vertical قائم محلی
localism اصطلاح محلی
ordinance مقررات محلی
legman خبرنگار محلی
local norm هنجار محلی
placing در محلی گذاردن
places در محلی گذاردن
place در محلی گذاردن
kangoroo court دادگاه محلی
ordinances مقررات محلی
indigenous industries صنایع محلی
local area network شبکه محلی
local authority انجمن محلی
local echo پژواک محلی
local terminal پایانه محلی
patters لهجه محلی
local group گروه محلی
pattering لهجه محلی
local network شبکه محلی
local national سکنه محلی
local mode باب محلی
local loop حلقه محلی
local intelligence هوش محلی
pattered لهجه محلی
local paper روزنامه محلی
local store ذخیره محلی
off از محلی بخارج
local enquiry بازجویی محلی
local storage انباره محلی
local file فایل محلی
local security تامین محلی
local purchase خرید محلی
local government حکومت محلی
local government حاکم محلی
patter لهجه محلی
local investigation تحقیق محلی
dialect زبان محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
dialects زبان محلی
local center مرکز محلی
regional purchase خرید محلی
provincial ولایتی محلی
territorial محلی منطقهای
local time زمان محلی
local time وقت محلی
parish council شورای محلی
costume لباس محلی
civil time ساعت محلی
costumes لباس محلی
brogue لهجه محلی
provincial road جاده محلی
brogues لهجه محلی
local road راه محلی
homebred بازیگر محلی
homebrew بازیگر محلی
domestic economy اقتصاد محلی
provincialism محلی اندیشی
sepoy پاسبان محلی
local داخلی اخبار محلی
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
local hour angle زاویه ساعتی محلی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
decentralises حکومت محلی دادن
provincialism گویش یا لهجه محلی
locals داخلی اخبار محلی
decentralising حکومت محلی دادن
local exchange ردوبدل کننده محلی
square dance رقص محلی امریکا
somewheres یک جایی دریک محلی
local area network شبکه ناحیه محلی
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
To keep away from a place. از محلی دور شدن
decentralizing حکومت محلی دادن
grass roots اجتماع محلی منشاء
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
rural district council انجمن محلی زراعی
decentralizes حکومت محلی دادن
decentralize حکومت محلی دادن
step out از محلی خارج شدن
traject از محلی عبور کردن
lock up در محلی محصور کردن
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
local subscriber مشترک تلفنی محلی
vernacularism استعمال زبان محلی
local traffic رفت و امد محلی
local warning اعلام خطر محلی
reference دستیابی به محلی در حافظه
references دستیابی به محلی در حافظه
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
locked up در محلی محصور کردن
overwrite نوشته داده در محلی
recorders رئیس دادگاه محلی
emplace در محلی قرار دادن
district call box جعبه خبر محلی
somewhere یک جایی دریک محلی
overwrite بالای محلی نوشتن
autonomy استقلال محلی محدود
recorder رئیس دادگاه محلی
decentralised حکومت محلی دادن
site محلی که پایه چیزی باشد
localising محلی کردن موضعی ساختن
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localize محلی کردن موضعی ساختن
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
sited محلی که پایه چیزی باشد
localizes محلی کردن موضعی ساختن
localizing محلی کردن موضعی ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com