Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (2 milliseconds)
English
Persian
urbanism
اعتیاد بزندگی شهری
urbanity
اعتیاد بزندگی شهری
Other Matches
vital
وابسته بزندگی
landlubber
معتاد بزندگی بری
landlubbers
معتاد بزندگی بری
live on
بزندگی ادامه دادن
bonvivant
علاقمند بزندگی خوب
antibiotic
مانع ایجاد لطمه بزندگی
antibiotics
مانع ایجاد لطمه بزندگی
apocrypha
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
addictedness
اعتیاد
narcotism
اعتیاد
accustomedness
اعتیاد
consuetude
اعتیاد
addiction
اعتیاد
addict
اعتیاد دادن
addict
عادت اعتیاد
addicts
عادت اعتیاد
opiomania
اعتیاد به تریاک
heroinism
اعتیاد به هروئین
acclimatable
قابل اعتیاد
monandry
اعتیاد به یک شوهر
cold turkey
ترک اعتیاد
drug addiction
اعتیاد دارویی
hyped up
اعتیاد به مواد مخدره
hype
اعتیاد به مواد مخدره
hyping
اعتیاد به مواد مخدره
hypes
اعتیاد به مواد مخدره
hyped
اعتیاد به مواد مخدره
alcoholism
اعتیاد به نوشیدن الکل
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
drug addiction
اعتیاد به مواد مخدر
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
burgess
شهری
oppidan
شهری
townee
شهری
townswoman
زن شهری
municipal
شهری
city slicker
شهری
citizens
شهری
civic
شهری
townspeople
شهری
twonsman
شهری
urban
<adj.>
<noun>
شهری
citizen
شهری
civil
شهری
towny
شهری
interurban
داخل شهری
urban rug
قالی شهری
extra-mural
فرا شهری
phiadelphian
شهری ازامریکا
town meeting
انجمن شهری
urban servitudes
خدمات شهری
urban renewal
توسعه شهری
urban renewal
احیای شهری
urban population
جمعیت شهری
tramcar
واگن شهری
people
تن
[جمعیت شهری]
civil
خدمات شهری
urbanising
شهری کردن
urbanize
شهری کردن
citify
شهری کردن
locals
مکانی شهری
town houses
خانه شهری
urbanization
شهری سازی
streetcars
تراموای شهری
streetcar
تراموای شهری
suburban
برون شهری
townsfolk
مردم شهری
metropolitan
مادر شهری
urbanizing
شهری کردن
urbanized
شهری کردن
places
میدان شهری
placing
میدان شهری
local
مکانی شهری
town house
خانه شهری
place
میدان شهری
urbanised
شهری کردن
urbanises
شهری کردن
urbanizes
شهری کردن
to patrol a town
شهری را گشت زدن
ley den
نام شهری در هلند
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
trolleybus
واگن برقی شهری
trolley car
واگن برقی شهری
intercity train
قطار بین شهری
townswoman
دختر شهری فاحشه
To lay siege to a city .
شهری را محاصره کردن
drop letter
نامه پست شهری
civil defense
پدافند ازمناطق شهری
street car
راه اهن شهری
sienna
نام شهری در ایتالیا
cultures
عوارض شهری مناطق شهرنشین
culture
عوارض شهری مناطق شهرنشین
exurb
ناحیه یا منطقهء خارج شهری
Coventry
نام شهری است درانگلستان
intercity train
قطار بین شهری با توقف
culturing
عوارض شهری مناطق شهرنشین
inverness
اینورس نام شهری دراسکاتلند
liverpudlian
اهل لیورپول شهری ازانگلیس
post town
شهری که پستخانه مستقل دارد
to prostrate a city
شهری را با خاک یکسان کردن
to raze a city to the ground
شهری را با خاک یکسان کردن
town meeting
انجمن بلدی شورای شهری
urban
مربوط به شهر مراکز شهری
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
mushroom city
شهری که زود ترقی میکند
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
county borouh
شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
urbiculture
مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
laodicean
شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
derby
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
corporate town
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
wilton
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
derbies
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
domestic intercity freight traffic
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
municipium
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
bogota
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
murage
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
urban bundle
بقچه شهری
[این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
Ushak medallion
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Lenkoran medallion
ترنج لن کران
[این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com