Dictiornary-Farsi | اعلام خط نگهدار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
line call	اعلام خط نگهدار


Other Matches

early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
protectors	نگهدار
lineswoman	خط نگهدار زن
tenter	نگهدار
sustentative	نگهدار
support r	نگهدار
propping	نگهدار
supporter	نگهدار
linesman	خط نگهدار
propped	نگهدار
protector	نگهدار
linesmen	خط نگهدار
supporters	نگهدار
backers	نگهدار
lineman	خط نگهدار
keepers	نگهدار
linemen	خط نگهدار
keeper	نگهدار
prop	نگهدار
backer	نگهدار
timers	وقت نگهدار
chain check stopper	سیم نگهدار
buttress	حائل نگهدار
blank holder	ورق نگهدار
buttressing	حائل نگهدار
baselinesman	خط نگهدار خط عرضی
buttresses	حائل نگهدار
buttressed	حائل نگهدار
scorers	حساب نگهدار
concierge	نگهدار یاحافظ
concierges	نگهدار یاحافظ
patrons	نگهدار پشتیبان
sinker	وزنه نگهدار
sinkers	وزنه نگهدار
baby-sitters	بچه نگهدار
baby-sitter	بچه نگهدار
baby sitter	بچه نگهدار
scorer	حساب نگهدار
timekeepers	گاه نگهدار
timekeepers	وقت نگهدار
timekeeper	گاه نگهدار
timekeeper	وقت نگهدار
patron	نگهدار پشتیبان
timer	وقت نگهدار
depositary	نگهدار ضامن
linesman flag	پرچم خط نگهدار
knitting sheath	میل نگهدار
stanchion	حائل نگهدار
time keeper	وقت نگهدار
notcher	حساب نگهدار
flame holder	شعله نگهدار
face-saving	آبرو نگهدار
sitter in	بچه نگهدار
drill stock	مته نگهدار
marker	حساب نگهدار
markers	حساب نگهدار
paper weight	کاغذ نگهدار
rope stopper	طناب نگهدار
clocker	وقت نگهدار
babysitter	بچه نگهدار
scorekeeper	حساب نگهدار امتیازها
trigger	چرخ نگهدار ماشه
triggered	چرخ نگهدار ماشه
triggers	چرخ نگهدار ماشه
farewell	خدا نگهدار خداحافظ
farewells	خدا نگهدار خداحافظ
combination toolholder	ابزار نگهدار چندگانه
believer [in something]	پشتیبان [نگهدار] [ازچیزی]
timers	وقت نگهدار هر راننده
timer	وقت نگهدار هر راننده
bird cage	ماسک مخصوص خط نگهدار
toolhead	ابزار نگهدار اتومبیل
looker	خوش قیافه نگهدار
carpenters' stopper	سیم نگهدار گیرهای
blank holder	ورق یا صفحه نگهدار کشویی
bedplate	صفحه قاب یا نگهدار چیزی
stockholders	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stockholder	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
induction holding furnace	کوره گرم نگهدار القائی
tone arm	الت سوزن نگهدار گرامافون
penalty time keeper	حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
annunciator	اعلام گر
predication	اعلام
notification	اعلام
intimations	اعلام
enouncement	اعلام
enunciation	اعلام
meld	اعلام
indigitation	اعلام
promulgator	اعلام
indiction	اعلام
proclamation	اعلام
proclamations	اعلام
acknowledgement	اعلام
acknowledgements	اعلام
acknowledgments	اعلام
intimation	اعلام
declaration	اعلام
Annunciation	اعلام
promulgation	اعلام
declarations	اعلام
enunciable	اعلام کردنی
enunciator	اعلام کننده
enounce	اعلام کردن
foretoken	اعلام قبلی
larum	اعلام خطر
declarations	اعلامیه اعلام
alerting	اعلام خطرکردن
promulgating	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
promulge	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
promulgator	اعلام دارنده
enunciating	اعلام کردن
touche	اعلام برخورد
proclaimer	اعلام کننده
warnings	اعلام خطر
statement	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
promulgate	اعلام کردن
enunciated	اعلام کردن
declaration	اعلامیه اعلام
broadcasts	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
receipts	اعلام وصول
annunciator	اعلام کننده
blazers	اعلام کننده
blazer	اعلام کننده
advising bank	اعلام میکند
advice of fate	اعلام وضعیت
disclosed	اعلام شده
acknowledgment	اعلام وصول
broadcast	اعلام کردن
blazon	اعلام کردن
enouce	اعلام کردن
declaredly	بطور اعلام
declaration of interest	اعلام بهره
damm	بد اعلام کردن
proclamation	اعلام کردن
promulgation	اعلام دارنده
proclamations	اعلام کردن
hanger	اعلام کننده
hangers	اعلام کننده
call out	اعلام خطر
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
pronouncer	اعلام کننده
acclaims	اعلام کردن
indictments	اعلام جرم
exclaimed	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
acclaimed	اعلام کردن
acclaim	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
impeachment	اعلام جرم
quote	اعلام کردن
sound alarm	اعلام صدا
quoted	اعلام کردن
quotes	اعلام کردن
vociferator	اعلام دارنده
indictment	اعلام جرم
statement of charge	اعلام اتهامات
announce	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
warning	اعلام خطر
enunciate	اعلام کردن
merged	اعلام مسیر تعقیب
caution flag	پرچم اعلام خطر
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
blinds	چراغ اعلام خطر
battle lantern	چراغ اعلام خطر
receipt	اعلام وصول نمودن
authenticator	اعلام کننده نشانی
receipts	اعلام وصول نمودن
announce in advance	از پیش اعلام کردن
alert station	ایستگاه اعلام خطر
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
annunciator	اعلام کننده فرامین
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
acknowledge	اعلام نشانی کردن
acknowledge	اعلام معرف کردن
acknowledge	اعلام وصول کردن
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
acknowledgment	شماره اعلام وصول
call out	اعلام خطر کردن
acknowledges	اعلام وصول کردن
issue price	قیمت اعلام شده
line call	اعلام خط نگه دار
local warning	اعلام خطر محلی
very pistol	طپانچه اعلام خطر
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
acknowledging	اعلام وصول کردن