Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
promulgation of treaty
اعلام مفاد معاهده
Other Matches
general act
قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
signification
مفاد
content
مفاد
purposes
مفاد
disposittions
مفاد
significance
مفاد
contexture
مفاد
tenors
مفاد
confederation
معاهده
tenor
مفاد
conferderation
معاهده
intent
مفاد
contents
مفاد
texts
مفاد
meaning
مفاد
meanings
مفاد
interpretation
مفاد
interpretations
مفاد
text
مفاد
purports
مفاد
purporting
مفاد
purported
مفاد
purport
مفاد
contenting
مفاد
convention
معاهده
sense
مفاد
treaty
معاهده
purpose
مفاد
context
مفاد
contexts
مفاد
sensed
مفاد
treaties
معاهده
conventions
معاهده
confederations
معاهده
bond
معاهده
senses
مفاد
preamble of a treaty
مقدمه معاهده
substance
مفاد مفهوم
peace treaty
معاهده صلح
open treaty
معاهده باز
substances
مفاد مفهوم
compacts
پیمان معاهده
compacted
پیمان معاهده
compacting
پیمان معاهده
frontier treaty
معاهده مرزی
subsistance
جوهر مفاد
stipulation of a contract
مفاد قرارداد
construction of a treaty
تفسیر معاهده
rio treaty
معاهده ریو
conclusion of a treaty
عقد معاهده
conclusion of a treaty
انعقاد معاهده
purporst
مفاد ادعا
scope
منظور مفاد
interpertation of a treaty
تفسیر معاهده
compact
پیمان معاهده
denunciation of treaty
الغاء معاهده
termination of the treaty
فسخ معاهده
denunciation of treaty
نقض معاهده
agreements
معاهده و مقاطعهء توافق
at the specified tenor
بر حسب مفاد مشخص
protocols
پیش نویس معاهده
draft of a treaty
پیش نویس معاهده
pact
معاهده پیمان بستن
algebraic language
زبان با مفاد آزاد
pacts
معاهده پیمان بستن
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
protocol
پیش نویس معاهده
bilateral treaty
معاهده یا معاهدات دو جانبه
sensed
معنی مفاد مدلول
senses
معنی مفاد مدلول
sense
معنی مفاد مدلول
termination of the treaty
انقضا مدت معاهده
prolongation of treaty
تمدید مدت معاهده
tenors
فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
tenor
فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
protocol
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
exchange of instruments of ratification
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
protocols
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
rapallo treaty
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
quasi contract
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
Annunciation
اعلام
declaration
اعلام
intimation
اعلام
proclamations
اعلام
intimations
اعلام
notification
اعلام
proclamation
اعلام
annunciator
اعلام گر
enunciation
اعلام
enouncement
اعلام
promulgator
اعلام
promulgation
اعلام
declarations
اعلام
meld
اعلام
acknowledgments
اعلام
predication
اعلام
acknowledgements
اعلام
acknowledgement
اعلام
indigitation
اعلام
indiction
اعلام
dunkrik treaty
معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
promulgates
اعلام کردن
promulgating
اعلام کردن
call out
اعلام خطر
alerting
اعلام خطرکردن
statement of charge
اعلام اتهامات
enunciated
اعلام کردن
promulgated
اعلام کردن
promulgate
اعلام کردن
acclaim
اعلام کردن
enunciates
اعلام کردن
blazon
اعلام کردن
promulge
اعلام کردن
enunciating
اعلام کردن
pronouncer
اعلام کننده
annunciator
اعلام کننده
acknowledgment
اعلام وصول
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
proclamations
اعلام کردن
vociferator
اعلام دارنده
sound alarm
اعلام صدا
proclamation
اعلام کردن
touche
اعلام برخورد
warning
اعلام خطر
warnings
اعلام خطر
advising bank
اعلام میکند
statement
اعلام کردن
statements
اعلام کردن
advice of fate
اعلام وضعیت
enunciate
اعلام کردن
blazer
اعلام کننده
quotes
اعلام کردن
enounce
اعلام کردن
line call
اعلام خط نگهدار
enouce
اعلام کردن
disclosed
اعلام شده
promulgator
اعلام دارنده
hangers
اعلام کننده
foretoken
اعلام قبلی
hanger
اعلام کننده
declarations
اعلامیه اعلام
larum
اعلام خطر
quoted
اعلام کردن
blazers
اعلام کننده
receipts
اعلام وصول
receipt
اعلام وصول
indictments
اعلام جرم
impeachment
اعلام جرم
broadcast
اعلام کردن
indictment
اعلام جرم
enunciator
اعلام کننده
quote
اعلام کردن
exclaim
اعلام کردن
exclaimed
اعلام کردن
declaration of interest
اعلام بهره
proclaimer
اعلام کننده
broadcasts
اعلام کردن
announce
اعلام کردن
announced
اعلام کردن
declaredly
بطور اعلام
announces
اعلام کردن
promulgation
اعلام دارنده
acclaims
اعلام کردن
acclaiming
اعلام کردن
acclaimed
اعلام کردن
exclaims
اعلام کردن
exclaiming
اعلام کردن
announcing
اعلام کردن
declaration
اعلامیه اعلام
damm
بد اعلام کردن
enunciable
اعلام کردنی
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
airborne early warning
اعلام خطر هوابرد
local warning
اعلام خطر محلی
warning signal
علامت اعلام خطر
pretypify
قبلا اعلام کردن
warning net
شبکه اعلام خطر
net authentication
اعلام معرف در شبکه
proclamatory
متضمن اگهی یا اعلام
line call
اعلام خط نگه دار
The results of the competition were announced .
نتایج مسابقه اعلام شد
fab
اعلام موافقتبا چیزی
indictor
اعلام جرم کننده
very pistol
طپانچه اعلام خطر
indicter
اعلام جرم کننده
annunciator
اعلام کننده فرامین
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
authenticator
اعلام کننده نشانی
battle lantern
چراغ اعلام خطر
declared value
قیمت اعلام شده
call out
اعلام خطر کردن
chemical alarm
اعلام خطر شیمیایی
declared value
بهای اعلام شده
declared capital
سرمایه اعلام شده
delayed whistle
سوت اعلام افساید
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com