Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
receipt
اعلام وصول نمودن
receipts
اعلام وصول نمودن
Other Matches
receipts
اعلام وصول
acknowledgment
اعلام وصول
receipt
اعلام وصول
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
acknowledgement
اعلام وصول رسید
acknowledging
اعلام وصول کردن
acknowledges
اعلام وصول کردن
acknowledgments
اعلام وصول رسید
acknowledgements
اعلام وصول رسید
acknowledgment
شماره اعلام وصول
acknowledge
اعلام وصول کردن
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
del credere agent
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
alerting service
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
receptions
وصول
collections
وصول
reception
وصول
collection
وصول
recovery
وصول
recoveries
وصول
collection order
دستور وصول
receipts
وصول کردن
recoverable
قابل وصول
collecting
وصول کردن
collects
وصول کردن
accessibility
قابلیت وصول
collection fee
هزینه وصول
recvery
استرداد وصول
collection charge
هزینه وصول
collect
وصول کردن
collectable
قابل وصول
collectible
قابل وصول
collecting books
وصول مطالبات
collection charges
هزینه وصول
recoveries
وصول جبران
to get in
وصول کردن
cleared cheque
چک وصول شده
recovery
وصول جبران
outstandingly
وصول نشده
outstanding
وصول نشده
receipt
وصول کردن
collecting debts
وصول مطالبات
recovers
وصول کردن
recovering
وصول کردن
executable
<adj.>
قابل وصول
come at able
قابل وصول
accession
تابع وصول
get in
وصول کردن
achievable
<adj.>
قابل وصول
contrivable
<adj.>
قابل وصول
doable
<adj.>
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
قابل وصول
makable
<adj.>
قابل وصول
makeable
<adj.>
قابل وصول
manageable
<adj.>
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
قابل وصول
practicable
<adj.>
قابل وصول
workable
<adj.>
قابل وصول
levying
وصول مالیات
levy
وصول مالیات
recipients
وصول کننده
feasible
<adj.>
قابل وصول
recipient
وصول کننده
accessible
قابل وصول
certificate of receipt
گواهی وصول
recover
وصول کردن
line of approach
راه وصول
receive
وصول کردن
levier
مالیات وصول کن
levied
وصول مالیات
levies
وصول مالیات
receives
وصول کردن
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
publicans
مامور وصول مالیات
publican
مامور وصول مالیات
cashing
وصول کردن نقدکردن
cashes
وصول کردن نقدکردن
cash
وصول کردن نقدکردن
cashed
وصول کردن نقدکردن
solvency
قابل وصول بودن
debt collector
وصول کننده طلب
collection charge
هزینه وصول مطالبات
receivable
قابل وصول پذیرفتنی
accessible
در دسترس قابل وصول
good debt
طلب وصول شدنی
irrecoverably
بطور وصول نشدنی
irrecoverable
غیر قابل وصول
collecting bank
بانک وصول کننده
debt enforcement
درخواست طلب وصول
good dept
طلب وصول شدنی
accessibility
دستیابی پذیری قابلیت وصول
collection of premiums
وصول اضافه ارزش سهام
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
lien
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
bad dept
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
reviving
وصول مطالبات سوخت شده
acknowledgement
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgements
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledges
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
bad debts
طلب غیر قابل وصول
acknowledgments
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledging
وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debt
طلب غیر قابل وصول
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
pillotage
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
abstracting
نمودن
animalize
نمودن
dost
نمودن
show
نمودن
animadvert
نمودن
shows
نمودن
showŠetc
نمودن
to gain any ones ear
نمودن
seem
نمودن
seemed
نمودن
seems
نمودن
showed
نمودن
abstract
نمودن
dont
نمودن
abstracts
نمودن
recevied for shipment bill of exchange
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
assimilatc
مقایسه نمودن
standardising
استاندارد نمودن
microjustification
ریزتراز نمودن
fill up
خاکریزی نمودن
standardize
استاندارد نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
numeralization
عددی نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
mirroring
معکوس نمودن
standardises
استاندارد نمودن
abates
رفع نمودن
abate
رفع نمودن
misrepresentation
بد ارائه نمودن
arraign
احضار نمودن
anneal
بادوام نمودن
authorise
مجاز نمودن
abated
رفع نمودن
standardised
استاندارد نمودن
sorting
مرتب نمودن
imprison
حبس نمودن
imprisoning
حبس نمودن
installing
منصوب نمودن
impeach
احضار نمودن
impeached
احضار نمودن
curtails
مختصر نمودن
impeaches
احضار نمودن
impeaching
احضار نمودن
acquitting
نمودن برائت
instal
منصوب نمودن
indorsation
تصویب نمودن
acquits
نمودن برائت
acquit
نمودن برائت
curtail
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
friends
یاری نمودن
friend
یاری نمودن
send
ارسال نمودن
sending
ارسال نمودن
imprisons
حبس نمودن
accommodates
تطبیق نمودن
accommodated
تطبیق نمودن
accommodate
تطبیق نمودن
dissociate
تفکیک نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
cater
فراهم نمودن
catered
فراهم نمودن
catering
فراهم نمودن
caters
فراهم نمودن
sends
ارسال نمودن
curtailing
مختصر نمودن
abating
رفع نمودن
depilate
ازاله مو نمودن از
plot
رسم نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
double
مضاعف نمودن
waive
اغماض نمودن
to humble oneself
افتادگی نمودن
doubled
مضاعف نمودن
sketched
رسم نمودن
adjust
تسویه نمودن
account
محاسبه نمودن
doubled up
مضاعف نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
plotted
رسم نمودن
plots
رسم نمودن
sketch
رسم نمودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com