Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
aerodynamic heating |
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد |
|
|
Other Matches |
|
moustaches |
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند |
canards |
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند |
canard |
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند |
anti balance tab |
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد |
bulking |
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب |
ride control |
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد |
crossed controls |
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه |
inertia welding |
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس |
look ahead |
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند |
social increment |
افزایش ناشی از کار جمعی |
idols of the cave |
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس |
mark up price inflation |
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه |
bring something on <idiom> |
دلیل افزایش سریع |
deep stall |
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد |
cambers |
افزایش زیاد |
camber |
افزایش زیاد |
brinelling |
دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید |
increase of current |
افزایش جریان |
scrupulous |
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد |
ebb current |
جریان ناشی از افت اب |
high cycle fatigue |
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد |
eddy loss |
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش |
commutator riple |
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان |
rapid flow |
جریان سریع |
like crazy <idiom> |
خیلی سریع با انرژی زیاد |
jetted |
پرش اب جریان سریع |
make flush |
شستن با جریان سریع |
jetting |
پرش اب جریان سریع |
jets |
پرش اب جریان سریع |
jet |
پرش اب جریان سریع |
surge |
جریان سریع وغیرعادی |
line surge |
جریان سریع و غیرعادی خط |
surges |
جریان سریع وغیرعادی |
surged |
جریان سریع وغیرعادی |
mush |
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود |
alluviation |
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه |
blocking |
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای |
to be in the loop <idiom> |
در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
to stay in the loop <idiom> |
در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
to keep somebody in the loop <idiom> |
کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
maximum circuit breaker |
کلید جریان زیاد |
overcurrent relay |
رله جریان زیاد |
overcurrent coil |
بوبین جریان زیاد |
high frequency current |
جریان با بسامد زیاد |
maximum current relay |
رله جریان زیاد |
line circuit breaker |
کلید جریان زیاد |
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. |
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم. |
to keep somebody in the loop <idiom> |
کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
overcurrent circuit breaking |
قطع مدار جریان زیاد |
magnetic overload relay |
رله جریان زیاد مغناطیسی |
idiosyncrasy |
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی |
idiosyncrasies |
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی |
fuse |
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن |
fused |
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن |
blade cuff |
قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود |
altitude sickness |
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما |
rollover |
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند |
jet stream |
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد |
sophistication |
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد |
flush |
شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن |
flushes |
شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن |
flushing |
شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن |
surges |
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه |
surge |
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه |
surged |
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه |
tortious liability |
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی |
low cycle fatigue |
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه |
marking current |
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار |
increases |
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش |
increased |
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش |
increase |
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش |
accretion |
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث |
to watch for certain symptoms |
توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ] |
special interest groups |
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه |
specialty |
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته |
specialities |
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته |
speciality |
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته |
marine express |
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی |
wagners law |
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد |
multiplier principle |
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد |
aerodynamically |
ایرودینامیکی |
aerodynamic |
ایرودینامیکی |
leakage current |
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی |
idiocrasy |
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه |
aerodynamic center |
مرکز ایرودینامیکی |
aerofoil |
مقطع ایرودینامیکی |
aerodynamic factors |
عوامل ایرودینامیکی |
aerodynamic balance |
تعادل ایرودینامیکی |
airfoil |
جسم ایرودینامیکی |
aerodynamic missile |
موشک ایرودینامیکی |
airfoil |
مقطع ایرودینامیکی |
aerodynamic coefficient |
ضریب ایرودینامیکی |
dma |
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود |
darting |
رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد |
aerodynamically |
با استفاده ازقوانین ایرودینامیکی |
aerodynamic |
با استفاده ازقوانین ایرودینامیکی |
darted |
رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد |
dart |
رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد |
mean aerodynamic chord |
وتر ایرودینامیکی متوسط |
aerodynamic mean chord |
وتر متوسط ایرودینامیکی |
dma |
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود |
aerodynamic missile |
موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند |
spinner |
پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ |
blister |
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی |
blisters |
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی |
blistered |
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی |
snap pass |
پاس سریع با پیچش سریع مچ |
tail planes |
سطوح دم |
pants |
پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود |
At lower levels. |
در سطوح پایین تر |
composite area |
سطوح مرکب |
load call |
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد |
altitude separation |
حد سطوح مبنای ارتفاع |
auxiliary control surfaces |
سطوح فرامین کمکی |
auxiliary flight surfaces |
سطوح پرواز کمکی |
isothermal layer |
سطوح هم حرارت اب دریا |
aloft |
سطوح بالا در بالای |
energy gap |
فاصله سطوح انرژی |
compression ignition |
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل |
fairing |
صاف کاری سطوح ائرودینامیکی |
formwork unexposed |
قالب بندی سطوح نامرئی |
formwork at cirved section |
قالب بندی در سطوح منحنی |
pitch curves |
تلاقی سطوح طرفین دندانه |
tail boom |
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند |
ailavator |
سطوح فرامین روی بال |
calyculate |
دارای سطوح حفره دار |
formwork exposed |
قالب بندی سطوح مرئی |
praetorial |
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است |
flows |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
all mains receiver |
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری |
flow |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
flowed |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
push pull |
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد |
retardation |
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.] |
sales promotion |
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش |
adhesion |
اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس |
variable camber |
سطوح هادی گاز به داخل توربین |
bright work |
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ |
fogging |
مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها |
isotherm follower |
دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا |
room circuit |
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز |
currents |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
current |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
inverts |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
inverting |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
invert |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
blended |
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند |
whitcomb body |
جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد |
I didnt get much sleep. |
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم) |
amp |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
amps |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
ampere |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
heterodyne |
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور |
genemotor |
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور |
facets |
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش |
full rubber |
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن |
facet |
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش |
malthusian law of population |
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد |
adsorption |
انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد |
air foil |
سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما |
constrictor |
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد |
induction current |
جریان القاء شده جریان تحریک |
counter current |
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب |
constant current |
جریان مستقیم جریان ثابت باطری |
speedy |
سریع السیر سریع |
speediness |
سریع السیر سریع |
rotor incidence |
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی |
balanced control surfaces |
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا |
cutting angle |
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود |
bulk yarn |
نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته |
overbuild |
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند |
performance monitor |
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند |
gust lock |
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند |
inhibiting |
اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان |
runoff coefficient |
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد |
reynold's number |
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد |
actuating horns |
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند |
current compensation |
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان |
parasitic current |
جریان نشتی جریان خارجی |
current flow |
سیلان جریان فلوی جریان |
three phase current |
جریان سه فاز جریان دوار |
pod |
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود |
pods |
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود |
to hold somebody in great respect |
کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی] |
aerodynamics |
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها |
control lock |
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است |
control surface angle |
زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما |
gresham's law |
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند |
unstart |
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است |
circuitry |
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق |
idle current meter |
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور |
differential spoilers |
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند |
pigou effect |
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت |
vortex ring state |
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد |
inscribe |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
inscribing |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
inscribes |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
inscribed |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
biaxial deformation |
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد |
anti servo tab |
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد |