Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
background level
الودگی متن الودگی زمینه
Other Matches
air pollution monitoring
مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
filth
الودگی
contramination
الودگی
sully
الودگی
sullies
الودگی
filthiness
الودگی
sullied
الودگی
stain
الودگی
staining
الودگی
stains
الودگی
sullying
الودگی
pollution
الودگی
water pollution
الودگی اب
stained
الودگی
alloys
الودگی
alloy
الودگی
soilage
الودگی
infections
الودگی
contamination
الودگی
infection
الودگی
pisolitic
الودگی
contamination
الودگی ش م ر
impurity
الودگی
smeariness
الودگی
muddiness
گل الودگی
purulence
الودگی
physiological pollution
الودگی فیزیولوژیک
pisolite
سنگ الودگی
abatement
الودگی کاهی
air pollution
الودگی هوا
air contamination
الودگی هوا
agricultural pollution
الودگی کشاورزی
purulency
ریم الودگی
radioactive contamination
الودگی پرتوزایی
unspotted
بدون الودگی
abatement
کاهش الودگی
moise pollution
الودگی نویزی
mysophobia
الودگی هراسی
drowsihead
خواب الودگی
critical pollution
الودگی بحرانی
somnolence
خواب الودگی
decontamination
رفع الودگی
noise pollution
الودگی صدا
chemical pollution
الودگی شیمیایی
drowsiness
خواب الودگی
biological pollution
الودگی زیستی
bacterization
الودگی بمیکرب
thermal pollution
الودگی گرمایی
radioactive contamination
الودگی رادیواکتیوی
pediculosis
الودگی به شپش
decontaminate
از الودگی مبرا کردن
decontaminated
از الودگی مبرا کردن
decontaminating
از الودگی مبرا کردن
air pollution episode
رویداد الودگی هوا
air pollution index
شاخص الودگی هوا
crankcase mist detector
اشکارساز الودگی روغن
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
air pollution index
نمایه الودگی هوا
decontaminates
از الودگی مبرا کردن
contamination control
کنترل الودگی منطقه
phthiriasis
الودگی به شپش یا شپشک
pollution tax
مالیات بخاطر الودگی
smutch
اثر ویا نشان الودگی
decontaminating
رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminates
رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminate
رفع الودگی ضد عفونی کردن
squalor
درهم وبرهمی وکثافت الودگی
trend
الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
trends
الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
decontaminated
رفع الودگی ضد عفونی کردن
narcosis
حالت بی حسی وخواب الودگی بی حالی
trichinosis
الودگی باتریشین یا کرم گوشت خوک
bleaching materiel
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
danc solution
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
wet filter
فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
narcolepsy
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
pediculosis
الودگی به شپشک شپشک داشتن
verminosis
ابتلا به کرمهای انگلی الودگی به کرمهای انگلی
inversion
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
partition
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partitions
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
contexts
زمینه
predispositions
زمینه
ground note
نت زمینه
ichnograph
زمینه
conspectus
زمینه
flash color
زمینه
flat paint
زمینه
predisposition
زمینه
background
زمینه
designs
زمینه
design
زمینه
tendencies
زمینه
basis
زمینه
backgrounds
پس زمینه
background
پس زمینه
backgrounds
زمینه
ground
زمینه
outlining
زمینه
terrain
زمینه
outlines
زمینه
outlined
زمینه
outline
زمینه
sketch
زمینه
sketched
زمینه
sketches
زمینه
context
زمینه
tendency
زمینه
setting
زمینه
settings
زمینه
display background
زمینه نمایش
survey
زمینه یابی
background communication
ارتباط پس زمینه
contrast
رنگ زمینه
contrasted
رنگ زمینه
surveyed
زمینه یابی
figure ground
شکل و زمینه
ground colour
رنگ زمینه
protective ground
زمینه حفافتی
host crystal
بلور زمینه
matrix
زمینه ملاط
ichnography
زمینه سازی
in this connextion
دراین زمینه
surveys
زمینه یابی
matrixes
زمینه ملاط
root
سرچشمه زمینه
predisposing
زمینه را مهیاساختن
predisposes
زمینه را مهیاساختن
predisposed
زمینه را مهیاساختن
predispose
زمینه را مهیاساختن
foreground
پیش زمینه
themes
ریشه زمینه
theme
ریشه زمینه
ambient
پس زمینه معمولی
roots
سرچشمه زمینه
background music
موسیقی پس زمینه
groundwork
زمینه اساس
wherein
درچه زمینه
planning
زمینه سازی
intriguing
زمینه سازی
intrigues
زمینه سازی
intrigue
زمینه سازی
ambient music
موسیقی پس زمینه
background sound
موسیقی پس زمینه
dominant design
زمینه اصلی
blue print
زمینه ابی
contrasts
رنگ زمینه
background process
فرایندهای پس زمینه
background radiation
تابش زمینه
contrasting
رنگ زمینه
background printing
چاپ پس زمینه
ground color
رنگ زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
background noise
صدای پس زمینه
background level
تراز زمینه
background current
جریان زمینه
main color
رنگ زمینه
survey research
پژوهش زمینه یاب
It is in short supply.
زمینه اش دربازار کم است
spectrum of war
زمینه ها یا طیف جنگ
field lens adjustment
زمینه تنظیم لنز
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
spectrum of war
جنگ در تمام زمینه ها
attitude survey
زمینه یابی نگرش
undertones
ته صدا موجود در زمینه
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
contrasts
زمینه طرح و سایه
contrasting
زمینه طرح و سایه
contrasted
زمینه طرح و سایه
contrast
زمینه طرح و سایه
undertone
ته صدا موجود در زمینه
field
زمینه رزمی صحرایی
fielded
زمینه رزمی صحرایی
fields
زمینه رزمی صحرایی
predisposing factor
عامل زمینه ساز
basic ground
زمینه و متن اصلی فرش
To pave the way . To prepare the ground.
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
He talked in this connection (vein).
دراین زمینه صحبت کرد
color contrast
تضاد رنگی در زمینه فرش
ich nographic
وابسته به طراحی و زمینه سازی
plat
نقشه کشی زمینه سازی
foreground task
کار یا وفیفه پیش زمینه
This painting has a green background.
زمینه این تابلو سبز است
grillage
زمینه و طرح مشبک توری و غیره
karyolymph
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
blurred black ground
زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
scarlet
[زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
We shall be reasoning on the grounds that. .
روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
positive
تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
belcher
دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
reverse video
کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
wallpaper
تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com