Total search result: 201 (33 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
forthcomming |
اماده برای ارائه کردن |
|
|
Other Matches |
|
winterize |
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن |
ready reserve |
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده |
forthcoming |
اماده ارائه دادن |
to fit with |
اماده کردن برای |
on guard |
اماده توپگیری اماده برای توگیری |
crams |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
cramming |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
crammed |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
cram |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
winterization |
اماده کردن برای کار در زمستان |
grooms |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
tropicalization |
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی |
groom |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
prompted |
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان |
prompts |
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان |
prompt |
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان |
dispatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
civilian preparedness for war |
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان |
dispatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
dispatch |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatching |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
aircraft turn around |
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات |
set up |
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین |
reception station |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
rig the ship |
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید |
predigest |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
crammer |
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است |
station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
master clear |
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند |
ground readiness |
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی |
on offer |
اماده برای فروش |
prompt to go |
اماده برای رفتن |
fit to work |
اماده برای کارکردن |
ready to die |
اماده برای مرگ |
to stand in the gap |
برای دفاع اماده بودن |
covers |
اماده برای برگرداندن توپ |
to prepare for war |
برای جنگ اماده شدن |
coverings |
اماده برای برگرداندن توپ |
he was prone to mischief |
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده |
up and running |
اماده برای عملیات کامل |
cover |
اماده برای برگرداندن توپ |
on guard |
اماده برای دفاع باشید |
attack on preparation |
شمشیرباز اماده برای حمله |
to keep ome's powder dry |
برای هر رویدادی اماده بودن |
bat |
گل اماده برای کوزه گری |
attention |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
attentions |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
bats |
گل اماده برای کوزه گری |
batted |
گل اماده برای کوزه گری |
mission ready |
هواپیمای اماده برای پرواز |
off the shelf |
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل |
addresses |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
covers |
اماده شدن برای دریافت توپ |
addressed |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
cover |
اماده شدن برای دریافت توپ |
coverings |
اماده شدن برای دریافت توپ |
finished product |
محصولات اماده برای توزیع ومصرف |
herbescent |
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه |
platform load |
بار اماده برای بارریزی هوایی |
naval landing party |
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی |
how about <idiom> |
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود |
to the manner born |
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب |
hypnotizable |
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی |
pool |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
clutch start |
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه |
repertoire |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
pooled |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
pools |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
refire time |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
sawhorse |
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی |
it is insusceptible of change |
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد |
back-up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
back up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
lime paste |
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن |
vitrescent |
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای |
hot site |
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است |
pilot engine |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
reaction time |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
turnkey |
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع |
telpak |
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد |
sedan |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
sedans |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
restatement of the law |
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین |
turnkey system |
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است |
editing run |
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند |
supercritical |
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی |
musicom |
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد |
represented |
ارائه کردن |
represent |
ارائه کردن |
represents |
ارائه کردن |
lead proof |
ارائه دلیل کردن |
producing |
اقامه ارائه کردن |
propounds |
پیشنهاد کردن ارائه دادن |
propounding |
پیشنهاد کردن ارائه دادن |
propound |
پیشنهاد کردن ارائه دادن |
render |
ارائه دادن ترجمه کردن |
propone |
پیشنهاد کردن ارائه دادن |
rendered |
ارائه دادن ترجمه کردن |
renders |
ارائه دادن ترجمه کردن |
exhibited |
ارائه دادن ابراز کردن |
exhibiting |
ارائه دادن ابراز کردن |
exhibits |
ارائه دادن ابراز کردن |
exhibit |
ارائه دادن ابراز کردن |
to put in |
منصوب کردن ارائه دادن |
porrect |
منبسط کردن ارائه دادن |
submitting |
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن |
submitted |
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن |
produce |
اقامه کردن ارائه دادن سند |
subsequent filing [application, documents] |
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه |
produced |
اقامه کردن ارائه دادن سند |
submit |
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن |
submits |
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن |
produces |
اقامه کردن ارائه دادن سند |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
voyage repairs |
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
To submit something to someone. |
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن ) |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
statitizing |
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد |
to cut out |
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن |
panels |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
panel |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
setting up |
اماده کردن |
pre treatment |
اماده کردن |
readying |
اماده کردن |
sets |
اماده کردن |
set |
اماده کردن |
provide |
اماده کردن |
provides |
اماده کردن |
get ready |
اماده کردن |
accommodated |
اماده کردن |
accommodates |
اماده کردن |
harnessed |
اماده کردن |
prepares |
اماده کردن |
harnessing |
اماده کردن |
readied |
اماده کردن |
confect |
اماده کردن |
readies |
اماده کردن |
prepare |
اماده کردن |
harness |
اماده کردن |
draft |
اماده کردن |
drafted |
اماده کردن |
ready |
اماده کردن |
drafts |
اماده کردن |
preparing |
اماده کردن |
to string up |
اماده کردن |
primed |
اماده کردن |
primes |
اماده کردن |
belay |
اماده کردن |
supplied |
اماده کردن |
supply |
اماده کردن |
make ready |
اماده کردن |
supplying |
اماده کردن |
prime |
اماده کردن |
preparation |
اماده کردن |
to pickle a rod for |
اماده کردن |
preparations |
اماده کردن |
unlimber |
اماده کردن |
outfits |
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن |
outfit |
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن |
forespeak |
قبلا اماده کردن |
knock up |
سردستی اماده کردن |
gear |
کردن اماده کارکردن |
geared |
کردن اماده کارکردن |
fitting out |
اماده کردن ناو |
knock-up |
سردستی اماده کردن |
train |
اماده کردن اسب |
trained |
اماده کردن اسب |
trains |
اماده کردن اسب |
knock-ups |
سردستی اماده کردن |
set up |
اماده تیراندازی کردن |
do up |
اماده استفاده کردن |
gears |
کردن اماده کارکردن |
forearm |
قبلا اماده کردن |
forearms |
قبلا اماده کردن |
sensate |
اماده پذیرش حس احساس کردن |
to study up |
خود را اماده امتحانات کردن |
make ready |
اماده شدن حاضر کردن |
get ready |
اماده شدن حاضر کردن |
to provide oneself |
خودرا اماده یا مجهز کردن |
spot |
کشف کردن اماده پرداخت |
spots |
کشف کردن اماده پرداخت |
snow farming |
اماده کردن پیست اسکی |
prepares |
اماده کردن ساختن ترکیب کردن |
to gather up |
جمع اوری کردن اماده کردن |
make |
درست کردن ساختن اماده کردن |
preparing |
اماده کردن ساختن ترکیب کردن |
prepare |
اماده کردن ساختن ترکیب کردن |
to wind up |
کوک کردن اماده کردن گلوله |
redact |
اماده چاپ کردن تحریر کردن |
makes |
درست کردن ساختن اماده کردن |
congress party (indian national congress |
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست |
indexing |
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن |
edited |
اماده چاپ کردن تغییر دادن |
marshaled |
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن |