Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
to be prepared to go
اماده رفتن بودن
Other Matches
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
bound
: اماده رفتن
prompt to go
اماده رفتن
prompt to go
اماده برای رفتن
he is indisposed to go
اماده رفتن نیست
bound for home
اماده رفتن به کشور میهن
hom ward bound
اماده رفتن به کشور میهن
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
he is out and a bout
از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
standby
به حال اماده بودن
standbys
به حال اماده بودن
ablest
اماده بودن ارایش دادن
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
stand by
دم دست بودن اماده خدمت
abler
اماده بودن ارایش دادن
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be prepared to go
مایل به رفتن بودن
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
supplied
اماده
in the saddle
اماده
readying
اماده
accoutrements
اماده
yoi
اماده
handy
اماده
prompted
اماده
accoutred
اماده
prompts
اماده
handiest
اماده
supply
اماده
in full fig
اماده
in gear
اماده
stocked
اماده
stock
اماده
ready-made
اماده
in kelter
اماده
equipped
اماده
provided
اماده
handier
اماده
ready made
اماده
in store
اماده
in form
اماده
lief
اماده
supplying
اماده
prompt
اماده
readies
اماده
susceptible
اماده
readied
اماده
minded
اماده
set
اماده
fresh
اماده
ablest
اماده
yare
اماده
fresh-
اماده
freshest
اماده
sets
اماده
abler
اماده
ready
اماده
setting up
اماده
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
obliging
اماده خدمت
night boat
قایق اماده
coached
اماده ساز
coach
اماده ساز
ready use
اماده مصرف
coaches
اماده ساز
confect
اماده کردن
ready to die
اماده مردن
preparation
اماده سازی
presents
موجود اماده
presented
موجود اماده
bellicose
اماده بجنگ
unlimber
اماده کردن
present
موجود اماده
mission ready
اماده پرواز
detonative
اماده انفجار
ripely
بطور اماده
preparation
اماده کردن
seaworthy
اماده دریا
presenting
موجود اماده
preparations
اماده سازی
ready service
اماده به کار
transit mixed concrete
بتن اماده
at call
اماده فرمان
to string up
اماده کردن
pre treatment
اماده کردن
acceptancy
اماده قبول
snug
اماده ومجهز
accoutered
اماده جنگ
fine
بسیار اماده
accommodated
اماده کردن
accommodates
اماده کردن
fined
بسیار اماده
finest
بسیار اماده
belay
اماده کردن
aforehand
اماده راحت
action mission ship
ناو اماده
set
اماده کردن
acoutre
اماده جنگ
setting up
اماده کردن
at or within call
اماده فرمان
preparations
اماده کردن
ready for duty
اماده کار
combat ready
اماده به رزم
combat available
اماده به پرواز
combat available
اماده به رزم
provides
اماده کردن
battailous
اماده جنگ
provide
اماده کردن
apt
متمایل اماده
ready mixed concrete
بتن اماده
ready for use
اماده مصرف
on tap
اماده کشیدن
ready for operation
اماده کار
drafts
اماده کردن
drafted
اماده کردن
draft
اماده کردن
ready for duty
اماده خدمت
sets
اماده کردن
supplied
اماده کردن
to gird up one's loins
اماده کارشدن
harness
اماده کردن
primed
اماده کردن
to buckle oneself
اماده شدن
prime
اماده کردن
supply
اماده کردن
rig
اماده شدن
rigged
اماده شدن
rigs
اماده شدن
primes
اماده کردن
get ready
اماده کردن
preparing
اماده کردن
supplying
اماده کردن
prepares
اماده کردن
giglot
دخترسبک که اماده
fledge
اماده پروازکردن
giglet
دخترسبک که اماده
readied
اماده کردن
prepare
اماده کردن
johnny on the sopt
حاضر و اماده
insusceptible
غیر اماده
kelter
انتظام اماده
malcontents
اماده شورش
taut
اماده کار
readying
اماده کردن
make ready
اماده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com