Dictiornary-Farsi | اماده مصرف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
ready for use	اماده مصرف
ready use	اماده مصرف


Other Matches

ready reserve	ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness	اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
supercritical	حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard	اماده توپگیری اماده برای توگیری
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
ramp alert	اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize	اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order	دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager	هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
alert force	نیروهای اماده باش نیروهای اماده
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
eagle flight	نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time	زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
disposal	مصرف
unemployed	بی مصرف
otiose	بی مصرف
wasteful	مصرف
comsumption	مصرف
waster	مصرف
usage	مصرف
usages	مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
overall consumption	مصرف کل
sodden	بی مصرف
consumption	مصرف
income consumption curve	مصرف
wasters	مصرف
wastes	بی مصرف
expense	مصرف
expenditure	مصرف
good for nothing	بی مصرف
extravagant	مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
of no a	بی مصرف
offtake	مصرف
consumerism	مصرف
waste	بی مصرف
ready	اماده
minded	اماده
readying	اماده
readies	اماده
susceptible	اماده
stock	اماده
stocked	اماده
lief	اماده
handier	اماده
handiest	اماده
yare	اماده
yoi	اماده
readied	اماده
set	اماده
accoutred	اماده
in full fig	اماده
prompted	اماده
supplied	اماده
provided	اماده
prompts	اماده
ready-made	اماده
in the saddle	اماده
ready made	اماده
accoutrements	اماده
in store	اماده
in kelter	اماده
supply	اماده
supplying	اماده
in form	اماده
handy	اماده
in gear	اماده
ablest	اماده
sets	اماده
equipped	اماده
fresh	اماده
fresh-	اماده
setting up	اماده
abler	اماده
prompt	اماده
freshest	اماده
consumer	مصرف کننده
conspicuious consumption	مصرف تجملی
consumerism	مصرف گرایی
conspicious consumption	مصرف تجملی
eat	مصرف کردن
eats	مصرف کردن
use up	مصرف کردن
spend	مصرف کردن
abuses	سوء مصرف
consumer brand	کالای پر مصرف
abusing	سوء مصرف
coefficient of utility	ضریب مصرف
abuse	سوء مصرف
consumers	مصرف کننده
abused	سوء مصرف
consumable	مصرف شدنی
spends	مصرف کردن
rate of consumption	نرخ مصرف
consumed	مصرف کردن
consume	مصرف کردن
present consumption	مصرف جاری
autonomous consumption	مصرف مستقل
bootless	بی مصرف بی علاج
power consumption	مصرف برق
power consumption	مصرف قدرت
consumes	مصرف کردن
utilization	مصرف بکاربری
put away	مصرف کردن
throw away	چیز بی مصرف
propensity to consume	تمایل به مصرف
propensity to consume	گرایش به مصرف
productive consumption	مصرف مولد
shelf life	تاریخ مصرف
private consumption	مصرف خصوصی
present consumption	مصرف حال
power consumer	مصرف برق
to use up	مصرف کردن
rival consumption	مصرف رقابتی
peak load	بحبوحه مصرف
partial substitution	جانشینی مصرف
optional consumption	مصرف اختیاری
unproductive consumption	مصرف بیهوده
using	استعمال مصرف
utilizable <adj.>	قابل مصرف
per capita consumption	مصرف سرانه
user	مصرف کننده
permanent consumption	مصرف دائمی
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
capital consumption	مصرف سرمایه
users	مصرف کننده
transitory consumption	مصرف گذرا
transitory consumption	مصرف انتقالی
usage rate	نرخ مصرف
internal power	مصرف داخلی
induced consumption	مصرف تشویقی
induced consumption	مصرف القائی
inconsumable	مصرف نکردنی
excise tax	مالیات بر مصرف
internal consumption	مصرف داخلی
applicable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
disposable	مصرف شدنی
expenditure credit	اعتبار مصرف
industrial consumption	مصرف صنعتی
usable <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	قابل مصرف
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
recive	مصرف کنید
home consumption	مصرف خانگی
utilisation [British]	مورد مصرف
utilization	مورد مصرف
usages	موارد مصرف
utilisations	موارد مصرف
utilizations	موارد مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
uses	استعمال مصرف
high mass consumption	مصرف انبوه
home consumption	مصرف داخلی
home use entry	اعلامیه مصرف
gasoline consumption	مصرف بنزین
exploitation [utilization]	مورد مصرف
usage	مورد مصرف
using	مورد مصرف
fuel consumption	مصرف سوخت
idle stock	موجودی بی مصرف
use	استعمال مصرف
mass consumption	مصرف کلان
mass consumption	مصرف انبوه
domestic consumption	مصرف خانگی
consumption theory	نظریه مصرف
dismantling	بی مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
dismantled	بی مصرف کردن
rags	بی مصرف شدن
maximum power demand	مصرف حداکثر
consumption rate	نواخت مصرف
consumption rate	میزان مصرف
consumption rate	اهنگ مصرف
expendable	مصرف پذیر
consumption schedule	جدول مصرف
national consumption	مصرف ملی
rag	بی مصرف شدن
dismantle	بی مصرف کردن
applicable <adj.>	مصرف کردنی
suitable <adj.>	مصرف کردنی
usable <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
throwaway	یکبار مصرف
irrigation consumption	مصرف ابیاری
consumption function	تابع مصرف
exhausted	مصرف شده
expenditure	میزان مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
energy consumption	مصرف انرژی
giglot	دخترسبک که اماده