English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
English Persian
check امتحان کردن بازرسی
checked امتحان کردن بازرسی
checks امتحان کردن بازرسی
Other Matches
inspection بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
test امتحان کردن
trials امتحان کردن
to give an examination امتحان کردن
examines امتحان کردن
to bring to the proof امتحان کردن
tries امتحان کردن
examined امتحان کردن
tested امتحان کردن
examine امتحان کردن
examining امتحان کردن
trial امتحان کردن
to make a trial of امتحان کردن
put to test امتحان کردن
tests امتحان کردن
try امتحان کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
tests ازمایش کردن امتحان
invigilates در امتحان نظارت کردن
invigilating در امتحان نظارت کردن
try on <idiom> امتحان کردن لباس
test ازمایش کردن امتحان
tested ازمایش کردن امتحان
invigilate در امتحان نظارت کردن
invigilated در امتحان نظارت کردن
try (something) out <idiom> امتحان کردن(چیزی)
reexamine دوباره امتحان کردن
examining بازرسی کردن
search بازرسی کردن
checks بازرسی کردن
control بازرسی کردن
examine بازرسی کردن
inspect بازرسی کردن
searched بازرسی کردن
searches بازرسی کردن
controls بازرسی کردن
look over something <idiom> بازرسی کردن
searchingly بازرسی کردن
seach بازرسی کردن
controlling بازرسی کردن
surveys بازرسی کردن
inspects بازرسی کردن
to rummage بازرسی کردن
inspecting بازرسی کردن
examined بازرسی کردن
examines بازرسی کردن
inspected بازرسی کردن
to search after بازرسی کردن
to browse through بازرسی کردن
checked بازرسی کردن
survey بازرسی کردن
check بازرسی کردن
surveyed بازرسی کردن
to look over بازرسی کردن
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to put to proof امتحان کردن محک زدن
palpate لمس کردن امتحان نمودن
to pick over بازرسی کردن و برگزیدن
cargo checking بازرسی کردن محمولات
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
test شهادت گواهی بازرسی کردن
espied جاسوس بودن بازرسی کردن
espies جاسوس بودن بازرسی کردن
espy جاسوس بودن بازرسی کردن
espying جاسوس بودن بازرسی کردن
tested شهادت گواهی بازرسی کردن
tests شهادت گواهی بازرسی کردن
to try something completely new <idiom> چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
look over بازرسی کردن صرف نظر کردن
geologize ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
enquires تحقیق کردن امتحان کردن
inquired تحقیق کردن امتحان کردن
inquire تحقیق کردن امتحان کردن
inquires تحقیق کردن امتحان کردن
enquired تحقیق کردن امتحان کردن
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
inspect بازرسی کردن تفتیش کردن
examines بازرسی کردن معاینه کردن
examine بازرسی کردن معاینه کردن
inspecting بازرسی کردن تفتیش کردن
inspected بازرسی کردن تفتیش کردن
examining بازرسی کردن معاینه کردن
examined بازرسی کردن معاینه کردن
inspects بازرسی کردن تفتیش کردن
proctor نظارت کردن بازرسی کردن
sights بازرسی کردن رویت کردن
sight بازرسی کردن رویت کردن
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
x ray بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
checking امتحان
tested امتحان
trials امتحان
inspection امتحان
test امتحان
tests امتحان ها
try امتحان
tries امتحان
examinations امتحان
examination امتحان
examination امتحان
tests امتحان
check امتحان
examinations امتحان ها
trial امتحان
test امتحان
quiz [American] امتحان
checked امتحان
assays امتحان
assay امتحان
quiz امتحان
checks امتحان
quizzes امتحان
trial امتحان
trials امتحان ها
tentatively من باب امتحان
unsight امتحان نکرده
test anxiety اضطراب امتحان
examiner امتحان کننده
test امتحان محک
tripos امتحان حساب
experiments امتحان عمل
examination anxiety اضطراب امتحان
experiment امتحان عمل
experimented امتحان عمل
probation ازمایش امتحان
to take an examination امتحان دادن
bar examination امتحان وکالت
examiners امتحان کننده
To flunk a course . To fail an exam. در امتحان رد شدن
essay examination امتحان انشایی
proctor نافر امتحان
probational ازمایش امتحان
pretest امتحان مقدماتی
crucibles امتحان سخت
crucible امتحان سخت
qualifying examination امتحان صلاحیت
experimenting امتحان عمل
examinee امتحان شونده
examinee امتحان دهنده
examinable قابل امتحان
temptations ازمایش امتحان
preliminary امتحان مقدماتی
preliminaries امتحان مقدماتی
unevaluated <adj.> امتحان نشده
unexamined <adj.> امتحان نشده
examinations امتحان ازمایش
tested امتحان محک
unverified <adj.> امتحان نشده
trials ازمایش امتحان
uninspected <adj.> امتحان نشده
untested <adj.> امتحان نشده
unchecked <adj.> امتحان نشده
temptation ازمایش امتحان
vivas voce امتحان شفاهی
tests امتحان محک
trial ازمایش امتحان
assays امتحان عیارگری
assay امتحان عیارگری
unaudited <adj.> امتحان نشده
examination امتحان ازمایش
controllership بازرسی
control بازرسی
inspected بازرسی
inspects بازرسی
cross examination بازرسی
inspecting بازرسی
inspect بازرسی
survey بازرسی
inquiry بازرسی
audited بازرسی
controlling بازرسی
controls بازرسی
examining بازرسی
auditing بازرسی
audit بازرسی
audits بازرسی
surveys بازرسی
surveyed بازرسی
perambulation بازرسی
examines بازرسی
examinations بازرسی
check بازرسی شد
examined بازرسی
visitations بازرسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com