Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
prerogative
امتیاز مخصوص حق ارثی
prerogatives
امتیاز مخصوص حق ارثی
Other Matches
flagman
داور مخصوص تشخیص امتیاز
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
inherited
ارثی
hereditary
ارثی
patrimonial
ارثی
genetic
ارثی
coparcenery
هم ارثی
heritable
ارثی
successive
ارثی
congenital
ارثی
genetic endowment
موهبت ارثی
be in one's blood
<idiom>
ارثی بودن
genomotives
انگیزههای ارثی
hereditarianism
ارثی نگری
geneticism
ارثی نگری
geneticists
ارثی نگر
genotype
سنخ ارثی
geneticist
ارثی نگر
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
diathesis
بیماری پذیری ارثی
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
genetic endowment
ساز و برگ ارثی
amphiploid
دارای حداقل کرموسوم ارثی
legitimism
هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
principals
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
sex linked
واقع در کروموزم جنسی ارثی
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
Generosity runs in the family.
سخاوت دراین خانواده ارثی است
legitimist
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
dysgenic
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
upper hand
امتیاز
privilege
امتیاز
francs
امتیاز
licenses
امتیاز
licences
امتیاز
leases
امتیاز
scored
امتیاز
game bird
یک امتیاز
lease
امتیاز
royalty
حق امتیاز
royalties
حق امتیاز
score
امتیاز
prominence
امتیاز
credited
امتیاز
pas
امتیاز
concessions
امتیاز
concession
امتیاز
franchise
امتیاز
exclusiveness
امتیاز
prerogative
امتیاز
distinction
امتیاز
ads
امتیاز
runs
یک امتیاز
run
یک امتیاز
ad
امتیاز
rectum
امتیاز
rectums
امتیاز
charters
امتیاز
chartering
امتیاز
chartered
امتیاز
charter
امتیاز
point
امتیاز
distinctions
امتیاز
franchises
امتیاز
prominency
امتیاز
franc
امتیاز
scoreless
بی امتیاز
priviege
امتیاز
prerogatives
امتیاز
act of grace
امتیاز
credit
امتیاز
scores
امتیاز
pre-eminence
امتیاز
pre eminence
امتیاز
advantage
امتیاز
scoreline
خط امتیاز
licence
امتیاز
crediting
امتیاز
plus
امتیاز
scorelines
خط امتیاز
credits
امتیاز
magna cum laude
با امتیاز زیاد
grantee
صاحب امتیاز
loves
امتیاز صفر
aces
امتیاز سرویس
perfect score
امتیاز کامل
set point
اخرین امتیاز
preferential
امتیاز دهنده
love
امتیاز صفر
licence owner
صاحب امتیاز
precedency
امتیاز سابقه
loss on points
باخت با امتیاز
scoreless
بدون امتیاز
outpoint
برنده با امتیاز
oddest
امتیاز دادن
match points
اخرین امتیاز
go-ahead
امتیاز برتر
convert
امتیاز گرفتن
converted
امتیاز گرفتن
headstart
امتیاز در شروع
score sheet
برگ امتیاز
converting
امتیاز گرفتن
match point
اخرین امتیاز
converts
امتیاز گرفتن
precedence
امتیاز سابقه
loved
امتیاز صفر
odd
امتیاز دادن
odder
امتیاز دادن
maritime lien
امتیاز دریایی
ace
امتیاز سرویس
law of advantage
قانون امتیاز
insurance
امتیاز مطمئن
concessioner
صاحب امتیاز
foot score line
خط امتیاز انتهایی
concessionaire
صاحب امتیاز
concessionary agreement
امتیاز نامه
concession deed
امتیاز نامه
worst
امتیاز اوردن
chalk up
کسب امتیاز
patent
امتیاز نامه
patented
امتیاز نامه
awarding of points
امتیاز دادن
patenting
امتیاز نامه
patents
امتیاز نامه
worst-
امتیاز اوردن
privileged
دارای امتیاز
win on points
پیروزی با امتیاز
game point
امتیاز پایانی
privileged
امتیاز دار
field privilege
امتیاز فیلد
prerogative
حق یا امتیاز ویژه
double figures
امتیاز دو رقمی
differentia
وجه امتیاز
prerogatives
حق یا امتیاز ویژه
decision
برنده با امتیاز
concessionary
صاحب امتیاز
decisions
برنده با امتیاز
franchises
ازادی حق انتخاب امتیاز
privileged
دارای امتیاز یا حق ویژه
franchise
ازادی حق انتخاب امتیاز
royal prerogative
حق امتیاز ویژه پادشاه
indult
اجازه نامه امتیاز
oddsmaker
تعیین کننده امتیاز
point
درجه امتیاز بازی
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
count
تعداد امتیاز توپزن
perfect game
باحداکثر 003 امتیاز
counted
تعداد امتیاز توپزن
counting
تعداد امتیاز توپزن
counts
تعداد امتیاز توپزن
deciding
امتیاز سرنوشت ساز
home court advantage
امتیاز بازی در خانه
point spread
امتیاز قابل انتظار
circuit clout
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
burn
امتیاز گرفتن از حریف
decisions
برنده کشتی با امتیاز
decision
برنده کشتی با امتیاز
double bogey
دوبار کسب امتیاز
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
high run
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
thirty
دومین امتیاز گیم
thirties
دومین امتیاز گیم
fifteen
نخستین امتیاز گیم
equaliser
امتیاز مساوی کننده
break one's duck
کسب نخستین امتیاز
burns
امتیاز گرفتن از حریف
monopolised
امتیاز انحصاری گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com