Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
English
Persian
ten strike
امر موفقیت امیز
Search result with all words
connect
حرکت موفقیت امیز
connects
حرکت موفقیت امیز
percentage
نسبت حرکات موفقیت امیز
percentages
نسبت حرکات موفقیت امیز
Other Matches
winning streak
<idiom>
موفقیت پشت موفقیت
rat race
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
antagonistic
خصومت امیز رقابت امیز
incriminatory
تهمت امیز اتهام امیز
suasive
ترغیب امیز تحریک امیز
admonitory
نصیحت امیز توبیخ امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
gratulant
تهنیت امیز تبریک امیز
expostulatory
سرزنش امیز تعرض امیز
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
success
موفقیت
successes
موفقیت
hits
موفقیت
hitting
موفقیت
achievements
موفقیت
good speed
موفقیت
achievement
موفقیت
prosperity
موفقیت
hit
موفقیت
successful
<adj.>
موفقیت آمیز
failure
عدم موفقیت
failures
عدم موفقیت
flying colors
موفقیت قطعی
pass muster
<idiom>
آزمایش را با موفقیت
grand slam
موفقیت کامل
success ratio
بهر موفقیت
unsuccessful
عدم موفقیت
top flight
بالاترین موفقیت
unsuccessfully
عدم موفقیت
exploitation
استفاده از موفقیت
unsuccess
عدم موفقیت
miscarriages
عدم موفقیت
miscarriage
عدم موفقیت
abortiveness
عدم موفقیت
achievable
موفقیت پذیر
grand slams
موفقیت کامل
hits
اصابت موفقیت
averaging
میانگین موفقیت
averaged
میانگین موفقیت
average
میانگین موفقیت
hitting
اصابت موفقیت
averages
میانگین موفقیت
hit
اصابت موفقیت
He was drunk with success.
سرمست از موفقیت بود
achieve
کسب موفقیت کردن
achieving
موفقیت در انجام کاری
achieves
موفقیت در انجام کاری
achieve
موفقیت در انجام کاری
achieved
موفقیت در انجام کاری
oddson
محتمل به بردیا موفقیت
prospect
[of something]
امید موفقیت
[در چیزی]
win out
<idiom>
موفقیت پس از کار سخت
lock up
<idiom>
اطمینال کامل از موفقیت
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
to carry something to a successful issue
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
fleshment
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
bring off
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
he wished success to all
بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
get through
<idiom>
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
We made a long step toward success.
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
His triumph was very short- lived .
موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
chased
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chasing
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chase
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chases
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
by the skin of one's teeth
<idiom>
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
if it works
اگر این کار با موفقیت انجام شود
With a long face .
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
rest on one's laurels
<idiom>
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
dummies
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummy
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
When we get this project off the ground we can relax.
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
framing error
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
achieving
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
synaloepha
هم امیز
murmurous
غر غر امیز
synalepha
هم امیز
damnatory
لعنت امیز
caustically
بطورطعنه امیز
catastrophical
مصیبت امیز
caressive
نوازش امیز
calumniatory
افترا امیز
honorific
افتخار امیز
honorifics
افتخار امیز
apologetic
پوزش امیز
based on private motives
غرض امیز
approbatory
تحسین امیز
provocative
تحریک امیز
approbative
تحسین امیز
jocular
شوخی امیز
censurable
انتقاد امیز
chimerical
هوس امیز
curmudgeonly
خست امیز
inculpatory
تهمت امیز
criminative
تهمت امیز
corruptive
فساد امیز
contrarious
مخالفت امیز
consultatory
مشورت امیز
confusional
اغتشاش امیز
pacificatory
صلح امیز
conciliative
صلح امیز
conciliar
توط ئه امیز
competetive
رقابت امیز
commendatory
تقدیر امیز
color mixer
رنگ امیز
collusive
دسیسه امیز
applausive
تحسین امیز
amusive
تفریح امیز
acrimenious
تعنه امیز
advised
مصلحت امیز
sardonically
کنایه امیز
antagonistic
مخالفت امیز
competitive
رقابت امیز
competitiveness
رقابت امیز
acclamatory
تحسین امیز
beatific
سعادت امیز
sniffy
اهانت امیز
absolutory
بخشش امیز
abrogative
نسخ امیز
traitorous
خیانت امیز
venturesome
مخاطره امیز
glamorous
طلسم امیز
admissive
تصدیق امیز
admonitive
نصیحت امیز
affrontive
دشنام امیز
affrontive
توهین امیز
peremptory
شتاب امیز
educative
تربیت امیز
afflictive
مصیبت امیز
affetionate
محبت امیز
sardonic
طعنه امیز
flattering
تملق امیز
sardonic
کنایه امیز
affeluo'so a
عاطفه امیز
adversative
نقض امیز
adventurously
بطورمخاطره امیز
adulatory
تملق امیز
sardonically
طعنه امیز
diverting
تفریح امیز
maledictory
لعنت امیز
impostrous
دغل امیز
minatory
تهدید امیز
monitive
اندرز امیز
objurgatory
سرزنش امیز
repoachful
سرزنش امیز
obreptitious
خدعه امیز
ostensive
تظاهر امیز
philosophistic
سفسطه امیز
justificatory
توجیه امیز
iron ical
طعنه امیز
impostrous
تزویر امیز
imprecatory
نفرین امیز
imprecatory
لعنت امیز
incensive
هیجان امیز
indemnificatory
غرامت امیز
intercessorial
شفاعت امیز
intercessory
شفاعت امیز
intermedial
وساطت امیز
intimidatory
تهدید امیز
praiseful
ستایش امیز
prankful
شوخی امیز
preachy
موعظه امیز
sportiveŠetc
شوخی امیز
supplicatory
التماس امیز
tolerantly
مدارا امیز
tragical
مصیبت امیز
vexatious
رنجش امیز
vindicative
حمایت امیز
vituperatory
سرزنش امیز
vituperatory
توبیخ امیز
sophistic
سفسطه امیز
procrastinatory
طفره امیز
protreptic
موعظه امیز
recommendatory
توصیه امیز
reconciliatory
مصالحه امیز
reprehensive
ملامت امیز
revelatory
مکاشفه امیز
riskful
مخاطره امیز
scorner
استهزاء امیز
smoothe
تعارف امیز
wailful
تاثر امیز
disapprobatory
تقبیح امیز
excomminucative
تکفیر امیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com