English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English Persian
expect انتظار داشتن منتظر بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
Other Matches
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
await منتظر شدن انتظار داشتن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attending انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends انتظار کشیدن انتظار داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
in the cards <idiom> انتظار داشتن
to look forward to انتظار داشتن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
look forward انتظار چیزی را داشتن
abhide منتظر بودن
to look out منتظر بودن
await منتظر بودن
awaited منتظر بودن
awaiting منتظر بودن
awaits منتظر بودن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
hang about در نزدیکی منتظر بودن
sweat out <idiom> با دلواپسی منتظر بودن
hold breath منتظر یک اتفاق بودن
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
to wait for a favorable opportunity منتظر یک فرصت مطلوب بودن
bide one's time <idiom> صبورانه منتظر فرصت بودن
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
lie over متمایل بودن منتظر ماندن
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
wait چشم براه بودن منتظر شدن
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
waits چشم براه بودن منتظر شدن
waited چشم براه بودن منتظر شدن
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
standby منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
suspecting شک داشتن مظنون بودن
suspect شک داشتن مظنون بودن
suspects شک داشتن مظنون بودن
undulated تموج داشتن موجدار بودن
tend متمایل بودن به گرایش داشتن
to have an interest [in] سهم داشتن [شریک بودن] [در]
abounding زیاد بودن وفور داشتن
required نیاز داشتن لازم بودن
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
merits شایسته بودن استحقاق داشتن
tending متمایل بودن به گرایش داشتن
tends متمایل بودن به گرایش داشتن
tended متمایل بودن به گرایش داشتن
merited شایسته بودن استحقاق داشتن
detesting تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests تنفر داشتن از بیزار بودن از
undulates تموج داشتن موجدار بودن
detest تنفر داشتن از بیزار بودن از
requires نیاز داشتن لازم بودن
meriting شایسته بودن استحقاق داشتن
require نیاز داشتن لازم بودن
adequateness توافق داشتن متفق بودن
requiring نیاز داشتن لازم بودن
love عشق داشتن عاشق بودن
yearn اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns اشتیاق داشتن مشتاق بودن
matters مهم بودن اهمیت داشتن
loves عشق داشتن عاشق بودن
dominates حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated حکمفرما بودن تسلط داشتن
merit شایسته بودن استحقاق داشتن
dominate حکمفرما بودن تسلط داشتن
adheres توافق داشتن متفق بودن
site قرار داشتن مستقر بودن
sited قرار داشتن مستقر بودن
loved عشق داشتن عاشق بودن
sites قرار داشتن مستقر بودن
adhering توافق داشتن متفق بودن
deserve سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve لایق بودن استحقاق داشتن
abounds زیاد بودن وفور داشتن
abounded زیاد بودن وفور داشتن
to have patience شکیبا بودن صبر داشتن
adhere توافق داشتن متفق بودن
undulate تموج داشتن موجدار بودن
deserves سزاوار بودن شایستگی داشتن
may توانایی داشتن قادر بودن
mattering مهم بودن اهمیت داشتن
matter مهم بودن اهمیت داشتن
mattered مهم بودن اهمیت داشتن
deserves لایق بودن استحقاق داشتن
adhered توافق داشتن متفق بودن
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
to be together with somebody با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
To be a good conversationalist . دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
play second fiddle to someone <idiom> ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble [rotate unevenly] لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
shimmered روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
expectant of منتظر
waiting منتظر
wistful منتظر
waiter منتظر
inexpectant نا منتظر
anticipatory منتظر
anticipant منتظر
trray منتظر
anticipator منتظر
waiters منتظر
trray منتظر شدن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to look forward to something منتظر چیزی شدن
to look for anything منتظر چیزی شدن
hold one's horses <idiom> باصبوری منتظر ماندن
to wait for any one منتظر کسی شدن
less than release unit یکان منتظر حمل
i pause for a reply منتظر پاسخ هستم
on deck دونده منتظر نوبت
i await you منتظر شما هستم
prospecting انتظار
prospects انتظار
prospected انتظار
ready line خط انتظار
expectance انتظار
expectancy انتظار
expectantly با انتظار
expectation انتظار
expectations انتظار
prospect انتظار
anticipation انتظار
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to look forward to something با خوشحالی منتظر چیزی شدن
abided منتظر شدن وفا کردن
abide منتظر شدن وفا کردن
stick around <idiom> همین دوروبر منتظر ماندن
abides منتظر شدن وفا کردن
we watched for his arrival منتظر ورود او شدیم یا بودیم
anterooms اطاق انتظار
presumable <adj.> انتظار می رود
half pay حق انتظار خدمت
anteroom اطاق انتظار
waiting room اطاق انتظار
waiting-rooms اطاق انتظار
waiting-room اطاق انتظار
error of expectation خطای انتظار
ante-rooms اطاق انتظار
inopinate انتظار نداشته
anticipative درحالت انتظار
expected <adj.> انتظار می رود
estimated <adj.> انتظار می رود
wait state حالت انتظار
standby حالت انتظار
wait state وضعیت انتظار
anticipated <adj.> انتظار می رود
standbys حالت انتظار
bide در انتظار ماندن
probable <adj.> انتظار می رود
ante-chamber اتاق انتظار
wait time زمان انتظار
lobbied سالن انتظار
waiting list لیست انتظار
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
anticipatory در حال انتظار
waiting lists لیست انتظار
to my great surprise برخلاف انتظار من
cooling period زمان انتظار
in prospect انتظار داشته
expectative مورد انتظار
waiting-room اتاق انتظار
in prospective انتظار داشته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com