Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
aerial burst |
انفجار هوایی |
|
|
Other Matches |
|
contact burst preclusion |
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت |
burning train |
مسیر انفجار سیکل انفجار |
explosive train |
مدار انفجار مسیر انفجار |
blast line |
مسیرموج انفجار خط موج انفجار |
airlift service |
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی |
chemical horn |
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی |
holiday |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
telling |
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی |
holidays |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
antiair warfare |
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن |
air policing |
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح |
restrictive fire plan |
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
line chief |
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
i stay |
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود |
broadcast controlled air interception |
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند |
air delivery container |
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی |
air sentinel |
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی |
steers |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steered |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steer |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
pigeon |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
pigeons |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
flak |
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی |
air scoop |
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی |
sleeve target |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
early time |
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی |
fly through |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |
air suprmacy |
برتری کامل هوایی سیادت هوایی |
air superiority |
برتری موقت هوایی رجحان هوایی |
air pilots |
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی |
air interdiction |
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی |
aviation pay |
معاش هوایی سختی خدمت هوایی |
crater analysis |
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها |
carrier air group |
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر |
airs |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air branch |
قسمت هوایی رسته هوایی |
notice to airmen |
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی |
air |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air material |
ماتریل هوایی وسایل هوایی |
aired |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
code panel |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
air station |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
tropopause |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
splash |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splashes |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splashing |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
air picket |
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی |
air photographic |
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی |
call mission |
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست |
air scout |
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی |
tactical air controler |
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی |
airlift command |
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی |
photogrammetry |
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی |
air search attack unit |
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی |
airlift capacity |
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی |
airspace prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
air defense commander |
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه |
channel airlift |
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی |
displosion |
انفجار |
explosion |
انفجار |
eruption |
انفجار |
detonation |
انفجار |
detonations |
انفجار |
blow-ups |
انفجار |
blasts |
انفجار |
blast |
انفجار |
blasting |
انفجار |
plosion |
انفجار |
explosions |
انفجار |
blow-up |
انفجار |
popped |
انفجار |
bursts |
انفجار |
pop |
انفجار |
pops |
انفجار |
blastment |
انفجار |
burst |
انفجار |
blow out |
انفجار |
brisance |
انفجار |
blow up |
انفجار |
trimetrogon |
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی |
dispersal airfield |
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی |
blow out |
سوختن انفجار |
sonic booms |
انفجار صوتی |
craters |
قیف انفجار |
explosiveness |
قابلیت انفجار |
lead in |
مداررابط انفجار |
gust |
انفجار فوت |
population explosion |
انفجار جمعیت |
blast |
ضربه انفجار |
swooper |
انفجار دار |
fire time |
زمان انفجار |
detonation charge |
خرج انفجار |
atom samshing |
انفجار اتمی |
gusts |
انفجار فوت |
sympathetic detonation |
انفجار القایی |
time of disintegration |
زمان انفجار |
ignitor |
وسیله انفجار |
blast wave |
موج انفجار |
impact action |
اثر انفجار |
implosion |
انفجار از داخل |
blast |
صدای انفجار |
blasts |
ضربه انفجار |
blast effect |
اثر انفجار |
big bang |
انفجار بزرگ |
inexplosive |
غیرقابل انفجار |
information explosion |
انفجار اطلاعات |
explosive |
قابل انفجار |
crackle |
صدای انفجار پی در پی |
sonic boom |
انفجار صوتی |
crackled |
صدای انفجار پی در پی |
crackles |
صدای انفجار پی در پی |
high order detonation |
انفجار شدید |
blasting machine |
دستگاه انفجار |
blasts |
صدای انفجار |
crater |
قیف انفجار |
outburst |
انفجار غضب |
detonation |
انفجار ناگهانی |
bust |
انفجار ترکیدگی |
busted |
انفجار ترکیدگی |
yielded |
بازده انفجار |
busting |
انفجار ترکیدگی |
crepitation |
انفجار مکرر |
dead center ignition |
نقطه انفجار |
detonation |
انفجار ضربهای |
yields |
بازده انفجار |
countermining |
انفجار ضد مین |
combustiblity |
قابلیت انفجار |
combustion chamber |
اطاق انفجار |
detonations |
انفجار ضربهای |
misfire |
گیر در انفجار |
misfired |
گیر در انفجار |
misfires |
گیر در انفجار |
detonations |
انفجار ناگهانی |
detonative |
اماده انفجار |
destruct system |
سیستم انفجار |
explosion hazard |
خطر انفجار |
explosion proof |
پوشش ضد انفجار |
explosion proof |
ازمایش- انفجار |
explosive energy |
قدرت انفجار |
explosive force |
نیروی انفجار |
explosive force |
قدرت انفجار |
burst wave |
موج انفجار |
explosimeter |
انفجار سنج |
POW |
صدای انفجار |
bursting set |
محل انفجار |
detonable |
قابل انفجار |
detonatable |
قابل انفجار |
detonating slab |
مسیر انفجار |
yield |
بازده انفجار |
detonation cord |
سیم انفجار |
busts |
انفجار ترکیدگی |
outbursts |
انفجار غضب |
POWs |
صدای انفجار |
the force of the explosion |
شدت انفجار |
air survey photography |
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی |
burst |
انفجار منفجر شدن |
impact |
اثر ترکش انفجار |
bursts |
منفجر کردن انفجار |
bursts |
انفجار منفجر شدن |
afterwinds |
باد بعد از انفجار |
explosive range |
گستره انفجار پذیری |
breech chamber |
محفظه خرج انفجار |
atomic time |
زمان انفجار اتمی |
burst |
منفجر کردن انفجار |
impacts |
اثر ترکش انفجار |
contact fire |
انفجار در اثر تماس |
powder keg |
چیز قابل انفجار |
powder kegs |
چیز قابل انفجار |
subsidiaries |
عمق دهنده به انفجار |
service mine |
مین قابل انفجار |
subsidiary |
عمق دهنده به انفجار |
crepitate |
انفجار پی درپی کردن |
detonating |
ترکاننده وابسته به انفجار |
poised mine |
مین اماده انفجار |
tnt equivalent |
معادل با قدرت انفجار تی ان تی |
explosives |
مواد قابل انفجار |
blastment |
تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی |
flex x |
خرج انفجار کتابی |
high order detonation |
انفجار انی وکامل |
atom samsher |
دستگاه انفجار اتمی |
low order |
انفجار کند یا ناقص |
flex x |
خرج انفجار ورقهای |
armed mine |
مین اماده انفجار |
late time |
زمان سکته انفجار |
blast effect |
اثر موج انفجار |
armed ammunition |
مهمات اماده انفجار |
piezometer |
دستگاه سنجش شدت انفجار |
countermining distance |
فاصله ضد انفجار زنجیری مین |
contingent effects |
اثرات احتمالی انفجار هستهای |
impact action |
عمل انفجار نیروی ترکش |
fire time |
زمان اجرای اتش یا انفجار |
ice mine |
مین مخصوص انفجار زیریخی |
sofar |
دستگاه ثبت انفجار در زیردریا |
proximity fuze |
فیوز مخصوص انفجار مرمی |
predictor |
دستگاه محاسب زمان انفجار |