Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
then
انگاه دران هنگام
Other Matches
therewith
دران هنگام بدانوسیله
to prove an a
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
ostensory
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
therein
دران
offing
دران نزدیکی ها
thereabout
دران حدود
slideway
راهی که دران سر
therabout
دران حدود
it is not subject to review
دران روا نیست
nautch
که دران رقاص میرقصند
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
mainstream
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
flashpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
crates
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crate
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
slugfest
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heaths
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
dies non
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
there is nothing in it
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
heath
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
isocracy
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
coulisse
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
lyophobic
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
bearbaiting
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
he is a proficient that art
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
turbulent flow
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
tie in sales
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
polygram
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
registering
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registers
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
register
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
paranoia or noea
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
fugues
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
handy dandy
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
fugue
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pot pourri
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
marinades
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
marinaded
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinade
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
marinading
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
log rolling
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
dramatic monologue
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
positive economics
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
delivered at frontier
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hemophilia
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
estrus
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
oestrum
هنگام
times
هنگام
at the same moment
در آن هنگام
nighttide
شب هنگام
time
هنگام
night tide
هنگام شب
timed
هنگام
night season
شب هنگام
moment
هنگام
night-time
هنگام شب
nightfall
شب هنگام
during
هنگام
at nightfall
شب هنگام
night time
هنگام شب
termed
هنگام
moments
هنگام
night season
هنگام شب
gamut
هنگام
term
هنگام
at night
شب هنگام
terming
هنگام
season
هنگام
seasoned
هنگام
seasons
هنگام
at dark
هنگام شب
fugal
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
compile time
هنگام همگردانی
on seeing him
هنگام دیدن او
at noon
هنگام فهر
at one's leisure
هنگام فراغت
binding time
هنگام انقیاد
updates
به هنگام دراوردن
updated
به هنگام دراوردن
update
به هنگام دراوردن
dusk
هنگام غروب
translate time
هنگام ترجمه
to die in harness
هنگام کار
on occasion
هنگام لزوم
wintertime
هنگام زمستان
hard times
هنگام تنگدستی
meal time
هنگام غذاخوری
playtime
هنگام بازی
here's to you
هنگام نوشیدن
inprocess
هنگام کار
hexachord
هنگام شش بردهای
spring time
هنگام بهار
teatime
هنگام چای
summertime
هنگام تابستان
daytime
هنگام روز
at mess
هنگام خوردن
in case of emergency
هنگام اضطرار
in
درفرف هنگام
in-
درفرف هنگام
execution time
هنگام اجرا
daytide
هنگام روز
when entering
هنگام ورود
on arrival
هنگام ورود
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
red handed
هنگام ارتکاب جنایت
to brush over
هنگام عبورپوز زدن
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
parthian glance
نگاه هنگام جدایی
batfowl
هنگام شب مرغ را شکارکردن
d. wish
خواهش هنگام مردن
ortive
وابسته به هنگام طلوع
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
dewfall
هنگام ریزش شبنم
nooning
هنگام فهر ناهار
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
chevy
فریاد هنگام شکار
nights
شب هنگام برنامه شبانه
in the case of traffic jam
[congestion]
هنگام راهبندان سنگین
night
شب هنگام برنامه شبانه
hard-bitten
سخت هنگام جنگ
when it came to a push
چون هنگام کوشش
grand larceny
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
isocratic
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
harvest festival
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
natural form
وضع بدن هنگام تیراندازی
invigilating
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com