English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
Other Matches
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
resorts رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
they parted with each other از هم جدا شدند
they were made one با هم یکی شدند
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
they muliplied by generation با زاد و ولدزیاد شدند
the troops were scattered سپاهیان متفرق شدند
the boys were excused شاگردان مرخص شدند
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
those who did not fear won انهایی که نترسیدندپیروز شدند
they sought of him a miracle معجزهای از او خواستار شدند
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
the people pressed in مردم زور اورده داخل شدند
the judges were influenced by داوران زیر نفوذ او واقع شدند
housekeeping مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
omission factor تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
How many students passed the exam? چند نفر در امتحان قبول شدند؟
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
Many people were hurt when the boiler exploded. وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
i lost my friends دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
Due to the review security procedures were modified . به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
pelasgic نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
patches ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
pleiades هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Mac مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Macintosh computer مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
sort دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
regiment دسته دسته کردن
assort دسته دسته شدن
assort دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
troop دسته دسته شدن
distribute دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
in detail مفصلا دسته دسته
they came in bands دسته دسته امدند
sects دسته دسته مذهبی
groups دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
scores of people دسته دسته مردم
shoals of people دسته دسته مردم
windrow دسته دسته کردن
streams of people دسته دسته مردم
sorted دسته دسته کردن
trooping دسته دسته شدن
sorts دسته دسته کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
anew دوباره
revet دوباره
de novo دوباره
bis دوباره
again دوباره
afresh دوباره
continually دوباره و دوباره
on more دوباره
repass دوباره عبورکردن
reproducer دوباره تولیدکننده
reseat دوباره نشاندن
rework دوباره ورزیدن
refilling دوباره پرکردن
refresh دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
reproduces دوباره تولیدکردن
reproduced دوباره تولیدکردن
repeated test ازمون دوباره
reseated دوباره نشاندن
recaptures دوباره تسخیرکردن
recapturing دوباره تسخیرکردن
reworked دوباره ورزیدن
re-running دوباره دویدن
re-runs دوباره دویدن
repullulate دوباره درامدن
recaptured دوباره تسخیرکردن
rewake دوباره برانگیختن
recapture دوباره تسخیرکردن
replenishment دوباره پرکردن
repiece دوباره سر هم دادن
reseats دوباره نشاندن
reproducing دوباره تولیدکردن
come back دوباره مد شدن
reseating دوباره نشاندن
twice born دوباره زاد
replenished دوباره پر کردن
re-run دوباره دویدن
rally دوباره بکارانداختن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
double-check <idiom> دوباره چک کردن
retaking دوباره گرفتن
reconstruction دوباره سازی
reconstructions دوباره سازی
refreshing دوباره سازی
refreshingly دوباره سازی
resurge دوباره برخاستن
rallied دوباره بکارانداختن
replenish دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
second check بررسی دوباره
rewriter دوباره نویس
re-ran دوباره دویدن
A fresh lease of life. عمر دوباره
reworking دوباره ورزیدن
revest دوباره گماشتن
rallies دوباره بکارانداختن
retransmit دوباره فرستادن
readjust دوباره تعدیل
readjusted دوباره تعدیل
restart شروع دوباره
resorption بلع دوباره
reproductions تولید دوباره
resorb دوباره بعلیدن
to come again دوباره امدن
refloat دوباره به اب انداختن
reproduce دوباره تولیدکردن
refreshes دوباره پر کردن
refloated دوباره به اب انداختن
refloating دوباره به اب انداختن
repeat دوباره گفتن
repeat دوباره ساختن
readjusting دوباره تعدیل
retakes دوباره گرفتن
readjusts دوباره تعدیل
retaken دوباره گرفتن
reworks دوباره ورزیدن
retake دوباره گرفتن
repeats دوباره ساختن
repeats دوباره گفتن
refloats دوباره به اب انداختن
refilling دوباره پر کردن
redeveloping دوباره فاهرکردن
redintegrate دوباره مستقرشونده
redeveloped دوباره فاهرکردن
redevelop دوباره فاهرکردن
reassembling دوباره سوارکردن
reassembles دوباره سوارکردن
reassembled دوباره سوارکردن
reassemble دوباره سوارکردن
resold دوباره فروختن
resells دوباره فروختن
reselling دوباره فروختن
reproduction تولید دوباره
rebirth تولد دوباره
reelect دوباره گزیدن
refills دوباره پرکردن
refills دوباره پر کردن
regorge دوباره فروبردن
rejoins دوباره پیوستن به
remakes دوباره سازی
rejoining دوباره پیوستن به
remake دوباره سازی
refillable دوباره پر کردنی
reenagement استخدام دوباره
redevelops دوباره فاهرکردن
recurring دوباره فاهرشونده
resell دوباره فروختن
recoat دوباره اندودن
recature دوباره تسخیرکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com