Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to interlock levers
اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
Other Matches
combining
باهم پیوستن
combines
باهم پیوستن
combine
باهم پیوستن
to grow together
باهم پیوستن
adding
جمع زدن باهم پیوستن
adds
جمع زدن باهم پیوستن
add
جمع زدن باهم پیوستن
THere is not even a ripple in the water .
<proverb>
آب از آب تکان نمى خورد .
It wI'll pass off without one single incident
آب از آب تکان نخواهد خورد
He is as cool as a cucumber.
<idiom>
آب تو دلش تکان نمی خورد.
I wont budge an inch.
من که از جایم تکان نخواهم خورد
numbly
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
This stone wont lift.
این سنگ از جایش بلند نمی شود ( تکان نمی خورد )
levers
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
lever
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
shifting lever
اهرم دسته دنده اهرم حرکت در سمت
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything.
او
[زن]
گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او
[زن]
کلا همه چیز می خورد.
pried
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pry
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
towbar
اهرم یدک کش اهرم پیش قطار
pries
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
i stated the facts
چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
accentually
بدانسان که تکیه صدارانشان دهد
operating lever
اهرم عامل اهرم کولاس
to set by the ears
باهم بدکردن باهم مخالف کردن
bats
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
The demonstrators were waving the flags.
تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
batted
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
He nodded.
سرش راتکان داد ( بعلامت موافقت )
bat
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
He shook his head.
سرش راتکان داد (بعلامت مخالفتی ونفی )
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
wags
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagged
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
apiece
هرکدام
either pron
هرکدام
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
limb
هرکدام از طرفین کمان
limbs
هرکدام از طرفین کمان
shog
تکان خوردن تکان دادن
shakeable
تکان دادنی تکان خوردنی
shakable
تکان دادنی تکان خوردنی
face off spot
هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
prop forward
هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
paragraph three
هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
face off circle
هرکدام از پنج دایره کوچک مخصوص رویارویی
phonotypy
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
anchor
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchors
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchoring
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
hazarded
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazards
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazard
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
joggled
تکان تکان خوردن
joggles
تکان تکان خوردن
joggling
تکان تکان خوردن
jumble
تکان تکان خوردن
jumbled
تکان تکان خوردن
jumbling
تکان تکان خوردن
jumbles
تکان تکان خوردن
shimmy
تکان تکان خوردن
shimmey
تکان تکان خوردن
joggle
تکان تکان خوردن
checkpoints
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
to set at loggerheads
باهم بد کردن باهم مخالف کردن
levers
اهرم
crows
اهرم
handspike
اهرم
lever
اهرم
crowed
اهرم
crow
اهرم
crowbar
اهرم
crowbars
اهرم
fulcrum
اهرم
door-handle
اهرم در
lever watch
اهرم
crowing
اهرم
single-leaf bascule bridge
اهرم پلمتحرک
power-takeoff shaft
اهرم شروعکار
suspension arm
اهرم نشانگر
venturi fastening lever
اهرم بستلوله
lever handle
دستگیره اهرم
lever kitchen-tap
اهرم شیرآشپزخانه
steering lever
اهرم فرمان
linkages
اهرم بندی
interrupter arm
اهرم پلاتین
rocker
اهرم فشارنده
leverage
اهرم بندی
helms
اهرم سکان
helm
اهرم سکان
handspike
میله اهرم
rockers
اهرم فشارنده
linkage
اهرم بندی
points lever
اهرم پلاتینی
handspike
اهرم چوبی
interrupter lever
اهرم پلاتین
adjusting lever
اهرم متحرک
double-leaf bascule bridge
اهرم دولایهپل
draught arm
اهرم کششهوا
feed lever
اهرم دندانهچرخ
contact lever
اهرم اتصال
gearchange lever
اهرم تعویضدنده
fixed jaw
اهرم ثابت
lever arm
بازوی اهرم
levers
اهرم دستک
frame push
اهرم فشاردهنده
front brake lever
اهرم ترمزجلو
handbrake lever
اهرم ترمزدستی
lever corkscrew
اهرم دربازکن
action lever
اهرم حرکتدستگاه
hand lever
اهرم دستی
righting lever
اهرم راست کن
push and pull lever
اهرم دوبل
twin lever
اهرم دوبل
operating lever
اهرم گرداننده
tumbler lever
اهرم واسطه
cantilever
اهرم سگدست
brake actuating lever
اهرم ترمز
arm rest
اهرم نگهدارنده
safety lever
اهرم ضامن
trigger bar
اهرم ماشه
operating lever
اهرم عملکرد
crank handle
اهرم دستی
control lever
اهرم فرمان
weaving pattern lever
اهرم مجموعهموجدار
gavelock
اهرم اهنی
fork lever
اهرم دوشاخه
floor jack
اهرم فرعی
shipper
اهرم ساعت
pivoted lever
اهرم گردان
control lever
اهرم کنترل
lever
اهرم دستک
firing lever
اهرم چکاننده
engagement
زد و خورد
prize fighting
زد و خورد
passage of arms
زد و خورد
feedback
پس خورد
feed
خورد
encountering
زد و خورد
encounters
زد و خورد
encountered
زد و خورد
encounter
زد و خورد
punch-up
زد و خورد
punch-ups
زد و خورد
feeds
خورد
engagements
زد و خورد
ate
خورد
starting lever
اهرم راه اندازی
steering linkage
اهرم بندی فرمان
compound leverage floor jack
اهرم بالابر ترکیبی
push and pull lever
اهرم پوش پول
tholepin
اهرم لوله توپ
change lever
اهرم تغییر دهنده
righting lever
اهرم راست کننده
tire lever
اهرم نصب لاستیک
lever of the second order
اهرم نوع دوم
throttle hand lever
اهرم دستی گازی
second class lever
اهرم نوع دوم
main control lever
اهرم کنترل اصلی
third class lever
اهرم نوع سوم
thread take-up lever
اهرم بالا-پائینبرندهنخ
manual lever control
کنترل اهرم دستی
tillers
اهرم سکان کشتی
lever
میله اهرم دسته
first class lever
اهرم نوع اول
hand brake lever
اهرم ترمز دستی
kick starter
اهرم راه اندازنده
levers
میله اهرم دسته
drop worm lever
اهرم حلزونی سقوطی
lever
تبدیل به اهرم کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
adjustable lever
اهرم قابل تنظیم
crank press
پرس کششی اهرم
tiller
اهرم سکان کشتی
the timber warped
تیرپیچ خورد
squish
خورد کردن
waterline
خط بر خورد اب باکشتی
self absorbed
در خورد فرورفته
in-fighting
زد و خورد از فاصلهی کم
pulverizer
خورد کننده
regulating slack
خورد دادن
pin feed
خورد سنجاقی
passage at arms
زدو خورد
parallel feed
خورد موازی
to rub a thing in
چیزیرا خورد
to sinister in
خورد رفتن
misfeed
سوء خورد
melec
زدو خورد
eating
خورد و خوراک
drank
عرق خورد
cross feed
خورد متقابل
card feed
خورد کارت
he drank himself to death
خورد که مرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com