English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
meridian اوج درجه کمال
meridians اوج درجه کمال
Other Matches
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
periods کمال
integrity کمال
decentness کمال
amplitude کمال
throroughness کمال
crowns حد کمال
delelopment کمال
maturity کمال
svelte با کمال
period کمال
crown حد کمال
sophistication کمال
perfection کمال
plentitude کمال
thoroughness کمال
svelt زن با کمال
perfectness کمال
exactitude کمال
completeness کمال
dyed-in-the-wool تمام و کمال
perfectibility کمال پذیری
accomplishment کمال هنر
hone به کمال رساندن
apogee نقطهء کمال
the utmost love کمال محبت
finished مهذب با کمال
nephrotomy کمال منتها
perfectible کمال پذیر
to perfection بحد کمال
to the life با کمال دقت
entelechy کمال اول
elaborateness کمال دقت
plenitude کمال سرشاری
economic maturity کمال اقتصادی
edifying کمال اور
ideals کمال مطلوب
sad to say [regrettably] <adv.> با کمال تاسف
regrettably <adv.> با کمال تاسف
acme نقطهء کمال
regretfully <adv.> با کمال تاسف
consummation کمال منتها
mature به حد کمال رسیدن
matures به حد کمال رسیدن
decently از روی کمال
ideal کمال مطلوب
unfortunately <adv.> با کمال تاسف
perfectionism کمال گرایی
woefully <adv.> با کمال تاسف
perfection of savagery کمال وحشی گری
optimal مربوط به کمال مطلوب
in the pink در کمال تندرستی یا صحت
complementarity کمال اصل متممیت
full and final settlement تسویه تمام و کمال
to pay off تمام و کمال پرداختن
to pay up تمام و کمال پرداختن
primed کمال بهترین قسمت
prime کمال بهترین قسمت
primes کمال بهترین قسمت
the pink ofhealth کمال تندرستی یا صحت
to attain perfection بحد کمال رسیدن
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
gonogenesis کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
beau ideal زیبای تمام عیار کمال مطلوب
I'll be happy to help [assist] you. من با کمال میل در اختیار شما هستم.
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
drive to maturity جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
nympholept کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
ideal index شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
ranked درجه
ranks درجه
echelons درجه
gauge درجه
gauged درجه
low grade کم درجه
gauges درجه
echelon درجه
nobby درجه یک
proportion درجه
elevations درجه
classy درجه یک
degrees درجه
proportions درجه
elevation درجه
copacetic درجه یک
first class درجه یک
grade درجه
copesetic درجه یک
grades درجه
first string درجه یک
kyu درجه
mark درجه
degree درجه
marks درجه
rank درجه
third rate درجه سه
gauge=gage درجه
lengths درجه
gauge glass درجه اب
gage=gauge درجه
gage درجه
length درجه
chinical t. درجه
clinical thermometer درجه
third-rate درجه سه
top درجه یک
scale درجه
equally <adv.> به یک درجه
second rate درجه دو
pitch درجه
pitches درجه
second-rate درجه دو
tophole درجه یک
top hole درجه یک
just as well <adv.> به یک درجه
number one درجه یک
rate درجه
aquastat درجه
second class درجه دو
titles درجه
title درجه
top-notch درجه یک
run of the mine بی درجه
slap-up درجه یک
scalage درجه
high-class درجه یک
topnotch درجه یک
rates درجه
second class درجه 2
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
bar sight شکاف درجه
bar sight ستون درجه
baume degree درجه بومه
battle sight درجه جنگی
battle sight شکاف درجه
baccslavreate درجه شوالیه
hold a candle to <idiom> درهمان درجه
baccalaureate درجه باشلیه
standard class درجه استاندارد
white wool پشم درجه یک
economy class درجه توریستی
water hardness درجه سختی آب
confidence level درجه اطمینان
graduation درجه گرفتن
honor درجه نشان
centigrade degree درجه صدبخشی
calibration درجه بندی
brick layer بنای درجه دو
coarse wool پشم درجه دو
scaling درجه بندی
consistence درجه غلظت
anti knock property درجه اکتان
graduation درجه بندی
easiness [quickness] درجه تندی
celerity درجه تندی
alacrity [speed] درجه تندی
stair مرتبه درجه
which grade are you in? که درجه شما را در؟
shade درجه رنگ
shades درجه رنگ
shadings درجه رنگ
fleetness درجه تندی
doctorates درجه دکتری
speed of action درجه تندی
honorary درجه افتخاری
doctorate درجه دکتری
speediness درجه تندی
rapidness درجه تندی
rapidity درجه تندی
quickness درجه تندی
promptness درجه تندی
promptitude درجه تندی
nippiness درجه تندی
comparative درجه تفضیلی
comparatives درجه تفضیلی
puny درجه پست
pinnacle منتهی درجه
pinnacles منتهی درجه
quantum درجه میزان
adjustability درجه انطباق
adjusted elevation درجه تنظیمی
advancement in rating ارتقاء درجه
angle of elevation زاویه درجه
consistency درجه غلظت
clump درجه سردوشی
clumped درجه سردوشی
clumping درجه سردوشی
clumps درجه سردوشی
fluidity درجه سفتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com