English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
prity to any one's designs اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
Other Matches
intimity محرمیت
to express one self مقاصد خودرا فهماندن
pious fraud حیلهای که به دستاویزمذهبی برای مقاصد پیک مذهبی بکسی بزنند
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
logo زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند
redundant حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
intimations اگاهی
noticing اگاهی
notices اگاهی
acquaintances اگاهی
informational اگاهی
noticed اگاهی
intimation اگاهی
notice اگاهی
mindfulness اگاهی
perception اگاهی
ideas اگاهی
idea اگاهی
perceptions اگاهی
information اگاهی
inkling اگاهی
awareness اگاهی
monition اگاهی
advertisements اگاهی
awareness حس اگاهی
appreciation [awareness] حس اگاهی
cogency اگاهی
conizance اگاهی
i.e. اگاهی
consciousness اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] حس اگاهی
intelligence اگاهی
knowledge اگاهی
conscious mind حس اگاهی
consciousness حس اگاهی
monitors اگاهی دهنده
monitored اگاهی دهنده
to give intelligence اگاهی دادن
to come to know اگاهی یافتن
to give notice اگاهی دادن
criminal investigation department اداره اگاهی
to give the alarm اگاهی دادن
informants اگاهی دهنده
to give to understand اگاهی دادن
informant اگاهی دهنده
precognition پیش اگاهی
the d. poliee اداره اگاهی
monitor اگاهی دهنده
group consciousness اگاهی گروهی
informs اگاهی دادن
informing اگاهی دادن
inform اگاهی دادن
criminal i. department اداره اگاهی
learn اگاهی یافتن
foreknowledge اگاهی از پیش
the infinitive mood مصدر اگاهی
learns اگاهی یافتن
forebedement اگاهی از پیش
auguries پیش اگاهی
prescience اگاهی از پیش
augury پیش اگاهی
foredknowlege اگاهی از پیش
transinformation اگاهی متقابل
informatory اگاهی بخش
knowledge base پایگاه اگاهی
class consciousness اگاهی طبقهای
letter of a اگاهی نامه
knowlege representation نمایش اگاهی
notify اگاهی دادن
knowledge engineer مهندسی اگاهی
knowledge domain قلمرو اگاهی
notifying اگاهی دادن
apprising اگاهی دادن
apprises اگاهی دادن
apprise اگاهی دادن
awakened اگاهی یافته
information theory نظریه اگاهی
notifies اگاهی دادن
conversance اگاهی کامل
advertisers اگاهی دهنده
cognizance شناسایی اگاهی
conversancy اگاهی کامل
coconsciousness اگاهی ثانوی
coconscious اگاهی ثانوی
advertiser اگاهی دهنده
meta knowledge اگاهی غیرنمادین
notified اگاهی دادن
foretelling ازپیش اگاهی دادن
foretell ازپیش اگاهی دادن
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
for your information برای اگاهی شما
you are advised that به شما اگاهی میدهد
alarms : هشدار اگاهی از خطر
alarmingly : هشدار اگاهی از خطر
immediacy اگاهی حضور ذهن
alarmed : هشدار اگاهی از خطر
dopes اگاهی داروی مخدر
we are informed by him that محترما` اگاهی میدهد که
dope اگاهی داروی مخدر
alarm : هشدار اگاهی از خطر
foreknow از غیب اگاهی داشتن
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
sciences علم طبیعی اگاهی
science علم طبیعی اگاهی
alarum : هشدار اگاهی از خطر
Scotland اداره اگاهی در لندن
foretold از پیش اگاهی داد
sensibleness عملی بودن اگاهی
foretells ازپیش اگاهی دادن
briefest کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer کوتاه کردن اگاهی دادن
brief کوتاه کردن اگاهی دادن
self awareness اگاهی از خود خویشتن شناسی
briefed کوتاه کردن اگاهی دادن
to obtaini. on anything درباره چیزی اگاهی یافتن
monitory وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
to keep the track of something پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
enlightement روشنی فکر اگاهی حقیقی
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
forecast از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
it came to my knowledge من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecasts از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
intelligently از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
forecasted از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agents provocateurs مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d. کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
wrming message پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
preconsclous قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
i have no knowledge of it هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
formats نسبت
format نسبت
ratios نسبت
ratio نسبت
in connexion with نسبت به
in regard to نسبت به
in relation to نسبت به
in respect of به نسبت
in respect of نسبت به
in the ratio of به نسبت
proportional به نسبت
cognation نسبت
kinship نسبت
as compared to نسبت به
relational نسبت
in proprotion to نسبت به
in regard of نسبت به
apropos of نسبت به
In the ration lf one to ten . به نسبت یک به ده
quotients نسبت
rapport نسبت
rate نسبت
uncross نسبت
relation نسبت
than نسبت به
respects نسبت
rates نسبت
the rat of to نسبت دو به سه
t ratio نسبت تی
respect نسبت
to تا نسبت به
In what proportion ? به چه نسبت ؟
with respect to نسبت به
quotient نسبت
proportion نسبت
proportions نسبت
bearing نسبت
towards نسبت به
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
bear on نسبت داشتن
lay to نسبت دادن به
water cement ratio نسبت اب و سیمان
assion نسبت دادن
weight ratio نسبت وزن
baud rate نسبت باود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com