Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
English
Persian
monitor
اگاهی دهنده
monitored
اگاهی دهنده
monitors
اگاهی دهنده
informant
اگاهی دهنده
informants
اگاهی دهنده
advertiser
اگاهی دهنده
advertisers
اگاهی دهنده
Other Matches
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
notice
اگاهی
inkling
اگاهی
conizance
اگاهی
intimations
اگاهی
i.e.
اگاهی
knowledge
اگاهی
informational
اگاهی
consciousness
اگاهی
advertisements
اگاهی
information
اگاهی
intelligence
اگاهی
idea
اگاهی
ideas
اگاهی
noticed
اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
حس اگاهی
mindfulness
اگاهی
monition
اگاهی
perception
اگاهی
perceptions
اگاهی
acquaintances
اگاهی
conscious mind
حس اگاهی
intimation
اگاهی
awareness
حس اگاهی
appreciation
[awareness]
حس اگاهی
consciousness
حس اگاهی
awareness
اگاهی
noticing
اگاهی
cogency
اگاهی
notices
اگاهی
knowledge base
پایگاه اگاهی
meta knowledge
اگاهی غیرنمادین
knowledge domain
قلمرو اگاهی
notifies
اگاهی دادن
knowlege representation
نمایش اگاهی
precognition
پیش اگاهی
information theory
نظریه اگاهی
informatory
اگاهی بخش
group consciousness
اگاهی گروهی
the infinitive mood
مصدر اگاهی
awakened
اگاهی یافته
knowledge engineer
مهندسی اگاهی
prescience
اگاهی از پیش
letter of a
اگاهی نامه
notified
اگاهی دادن
inform
اگاهی دادن
learns
اگاهی یافتن
learn
اگاهی یافتن
notifying
اگاهی دادن
to come to know
اگاهی یافتن
informing
اگاهی دادن
apprise
اگاهی دادن
apprises
اگاهی دادن
informs
اگاهی دادن
notify
اگاهی دادن
apprising
اگاهی دادن
transinformation
اگاهی متقابل
foreknowledge
اگاهی از پیش
foredknowlege
اگاهی از پیش
forebedement
اگاهی از پیش
coconsciousness
اگاهی ثانوی
coconscious
اگاهی ثانوی
cognizance
شناسایی اگاهی
conversance
اگاهی کامل
conversancy
اگاهی کامل
criminal i. department
اداره اگاهی
the d. poliee
اداره اگاهی
auguries
پیش اگاهی
augury
پیش اگاهی
to give intelligence
اگاهی دادن
to give notice
اگاهی دادن
to give the alarm
اگاهی دادن
class consciousness
اگاهی طبقهای
to give to understand
اگاهی دادن
criminal investigation department
اداره اگاهی
alarms
: هشدار اگاهی از خطر
Scotland
اداره اگاهی در لندن
you are advised that
به شما اگاهی میدهد
alarmed
: هشدار اگاهی از خطر
alarmingly
: هشدار اگاهی از خطر
alarum
: هشدار اگاهی از خطر
science
علم طبیعی اگاهی
foretell
ازپیش اگاهی دادن
foretelling
ازپیش اگاهی دادن
sciences
علم طبیعی اگاهی
dope
اگاهی داروی مخدر
foretells
ازپیش اگاهی دادن
dopes
اگاهی داروی مخدر
alarm
: هشدار اگاهی از خطر
subliminal
خارج ازمرحله اگاهی
foretold
از پیش اگاهی داد
for your information
برای اگاهی شما
foreknow
از غیب اگاهی داشتن
subliminally
خارج ازمرحله اگاهی
immediacy
اگاهی حضور ذهن
sensibleness
عملی بودن اگاهی
we are informed by him that
محترما` اگاهی میدهد که
briefer
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed
کوتاه کردن اگاهی دادن
to obtaini. on anything
درباره چیزی اگاهی یافتن
self awareness
اگاهی از خود خویشتن شناسی
enlightement
روشنی فکر اگاهی حقیقی
brief
کوتاه کردن اگاهی دادن
monitory
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
to keep the track of something
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
forecasts
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
know allmen by these presents
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
forecasted
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agents provocateurs
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent provocateur
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders
علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
prity to any one's designs
اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
preconsclous
قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
i have no knowledge of it
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
information science
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
pushers
هل دهنده
pusher
هل دهنده
jogger
هل دهنده
joggers
هل دهنده
giver
دهنده
donor
دهنده
donors
دهنده
shover
هل دهنده
irriguous
اب دهنده
donar
دهنده
trimestr
رخ دهنده
transferor
دهنده
styling brush
بورسفرم دهنده
wooden modelling tools
ابزارچوبیفرم دهنده
communicator
پیام دهنده
compensative
پاداش دهنده
complier
انجام دهنده
concentative
تمرکز دهنده
conciliator
اشتی دهنده
placater
اشتی دهنده
concussive
تکان دهنده
trend-setters
رواج دهنده
trend-setter
رواج دهنده
like a red rag to the bull
آزار دهنده
conjunctive
ربط دهنده
connector
اتصال دهنده
consultee
مشورت دهنده
deliverer
تحویل دهنده
deluder
فریب دهنده
lurer
فریب دهنده
demulcent
ت سکین دهنده
deponont
شهادت دهنده
depreciative
تنزل دهنده
depreciator
تنزل دهنده
designator
نقش دهنده
dimissory
رخصت دهنده
discriminator
تمیز دهنده
wagger
تکان دهنده
drawer of a bill of exchange
برات دهنده
drill master
مشق دهنده
electron donor
دهنده الکترون
eleemosynary
صدقه دهنده
delegant
حواله دهنده
decreer
حکم دهنده
continuant
ادامه دهنده
continuative
ادامه دهنده
tantalizingly
جوش به دل دهنده
tantalizing
جوش به دل دهنده
ratepayers
عوارض دهنده
ratepayers
مالیات دهنده
ratepayer
عوارض دهنده
ratepayer
مالیات دهنده
mind-boggling
تکان دهنده
yielder
حاصل دهنده
yielder
پاداش دهنده
deceiver
فریب دهنده
decker
زینت دهنده
decker
ارایش دهنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com