Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
Other Matches
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
It wI'll be a feather in your cap .
هر گلی بزنی بسر خودت زدی
It is for yours for keeps .
پیش خودت بماند ( مال خودت )
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
giro
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
to take to wife
بزنی گرفتن
to take in marriage
بزنی گرفات
to give to wife
بزنی دادن
palmetto
نخل باد بزنی
harp aerial
آنتن باد بزنی
to fall in love with a woman
بزنی عاشق شدن
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest.
اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
thyself
خودت
Dont be sI'lly .
خودت را لوس نکن
Don't be ridiculous!
خودت را مسخره نکن!
Take care of yourself!
مواظب خودت باش !
It's your own fault.
تقصیر خودت است.
Roll the blanket round yourself.
پتو رابدور خودت بپیچ
You yourself said so.
تو خودت این حرف رازدی
Watch your health!
مواظب سلامتی خودت باش!
I dare you tell her yourself .
اگر مردی خودت به او بگو؟
Don't act like you were clueless!
خودت را به کوچه علی چپ نزن!
mind your own business
درفکر کار خودت باش
Why did you give away your business patern ?
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
It is your concern and yours alone. It is entirely up to you.
خودت می دانی وخودت ( خوددانی وخود )
I dare you to tell him yourself .
اگر راست میگه خودت به اوبگه
You asked for it. You had it coming.
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
Dont let on that you know.
بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
Dont let yourself get into bad habits.
به چیز های بد خودت راعادت نده
Get a move on!
خودت را تکان بده!
[اصطلاح روزمره]
Please oblige us by your presence .
با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
Pick on someone your own size.
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
Watch yourself up on the roof.
مواظب خودت روی پشت بام باش.
It is for your own ears.
پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
It is yours for keeps .
این برای همیشه پیش خودت باشد
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You yourself suggested it , didt you ?
مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
rob the cradle
<idiom>
دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
clog
: کنده
clogs
: کنده
anvil stock
کنده
graven
کنده
pulled
کنده
bloc
کنده
blocs
کنده
chunk
کنده
clogged
: کنده
chunks
کنده
knockstone
کنده
stubbing
کنده
stubs
کنده
block
کنده
chumps
کنده
chump
کنده
timber
کنده
blocked
کنده
blocks
کنده
stubbed
کنده
stub
کنده
stock
کنده
bilboes
کنده
logs
کنده
block aead
سر کنده
log
کنده
stocked
کنده
dugout dewelling
کنده
checked
چک بانک
checks
چک بانک
check
چک بانک
banks
بانک
bank
بانک
leg lift and side roll
کنده سرانبون
leg pickup
کنده کشی
block length
درازای کنده
inside sarma
انواع کنده رو
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
ingraving
کنده کاری
entry block
کنده مدخل
in plain english
پوست کنده
in intaglio
بشکل کنده
husked
پوست کنده
hulled
پوست کنده
graving
کنده کاری
wooden anvil stock
کنده چوب
olympic lift
کنده یک چاک
plummer block
کنده محور
plummer block
کنده شفت
unstuck
کنده شده
carver
کنده کار
blockette
کنده کوچک
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
block size
اندازه کنده
near leg and craddle
کنده گوسفندانداز
control block
کنده کنترل
deblock
شکستن کنده
deblocking
کنده شکنی
logrolling
کنده غلتانی
block mark
نشان کنده
glyptics
کنده کاری
aboveboard
پوست کنده
stumped
کنده درخت
logs
کنده چوب
log
کنده چوب
stumps
کنده درخت
engraver
کنده کار
engravers
کنده کار
stumping
کنده درخت
building block
کنده ساخت
building block
بنا کنده
building blocks
کنده ساخت
building blocks
بنا کنده
stump
کنده درخت
stumpy
پر از کنده درخت
peeled
پوست کنده
frankly
رک وپوست کنده
picked
پوست کنده
trunk
کنده درخت
dugouts
کنده شده
dugout
کنده شده
grits
جوپوست کنده
trunks
کنده درخت
germplasm bank
بانک گونه ها
memory bank
بانک حافظه
loan bank
بانک استقراضی
loan bank
بانک وامی
data bank
بانک داده ها
intermediary bank
بانک میانجی
monopoly bank
بانک انحصاری
mortgage bank
بانک رهنی
saving bank
بانک پس انداز
shroff
بانک دار
state bank
بانک استان
state bank
بانک دولتی
world bank
بانک جهانی
national bank
بانک ملی
remitting bank
بانک واگذارنده
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
bankroll
سرمایه بانک
banks
در بانک گذاشتن
data bank
بانک اطلاعات
development bank
بانک توسعه
clearing banks
بانک پس انداز
data bank
بانک اطلاعاتی
data banks
بانک داده ها
data banks
بانک اطلاعات
clearing bank
بانک پس انداز
data banks
بانک اطلاعاتی
bank rate
نرخ بانک
merchant bank
بانک بازرگانی
merchant banks
بانک بازرگانی
bank
در بانک گذاشتن
bank
بانک ضرابخانه
bank stock
سهام بانک
central bank
بانک مرکزی
bank overdraft
بدهی به بانک
bank failures
ورشکستگی بانک
bankers
بانک دار
bank of deposit
بانک پس انداز
banker
بانک دار
bank bill
برات بانک
authorized bank
بانک مجاز
bankbook
کتابچه بانک
bankbill
برات بانک
bank asset
دارائی بانک
banks
بانک ضرابخانه
logged
از کنده پاک شده
shelled almond
بادام پوست کنده
quarried
ازکان کنده شده
stubby
پراز کنده درخت
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
rock hewn
از کوه کنده شده
block
کنده مانع ورادع
ptisan
گندم پوست کنده
record blocking
کنده یی کردن مدارک
I had a very hard time ot it.
دراینکار پوستم کنده شد
blocked
کنده مانع ورادع
blocks
کنده مانع ورادع
break ground
لنگر از زمین کنده شد
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
loggats
کنده کوچک دیرک
carves
کنده کاری کردن
carvings
کنده کاری کردن
make no bones about something
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
trunk
الوار کنده چوب
trunks
الوار کنده چوب
plain
ساده پوست کنده
plainest
ساده پوست کنده
plainer
ساده پوست کنده
intagliated
کنده کاری شده
loggets
کنده کوچک دیرک
dug in
سنگر کنده شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com