Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
English
Persian
If it ( ever ) comes to that .
اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
Other Matches
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
he swore off drinking
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
How many coaches can the engine pull ?
این لوکومو تیو چند تا واگه را می تواند بکشد ؟
if conj
چنانچه
if
چنانچه
if
چنانچه شرط
in case
چنانچه مبادا
acceptably
چنانچه پذیرفته شود
Should the occasion arise .
چنانچه موردی پیش آید
academically
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
prolepsis
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
horizontal
میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
coalition
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
as a result
<adv.>
در آنجا
at that
[at that provocation]
<adv.>
در آنجا
thereupon
<adv.>
در آنجا
consequently
<adv.>
در آنجا
subsequently
<adv.>
در آنجا
thereat
<adv.>
در آنجا
As far as I know . So far as I know.
تا آنجا که من می دانم
As far as I am concerened.
تا آنجا که به من مربوط می شود
In so far as their taste would go .
تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
Since the day he set foot there .
از روزیکه به آنجا پا نهاد
Have you been there recently (lately)
تازگیها آنجا رفته ای ؟
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies
تا آنجا که تیغم ببرد
According to my lights .
تا آنجا که عقلم قد می دهد
The situation there is bad.
وضعیت در آنجا بد است.
so far as I'm concerned
تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned
<adv.>
تا آنجا که به من مربوط می شود
Nobody was there but me.
هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Come as quickly as possible.
تا آنجا که می شود زود بیا
Left out of one place and driven away from another.
<proverb>
از آنجا مانده از اینجا رانده .
I wI'll get there somehow.
یکجوری خودم را آنجا می رسانم
It took us four days to get there .
چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
I happened to be there when ….
اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
CERN
یس که www اولین آنجا اختراع شد
He has always lived there.
او همیشه آنجا زندگی کرده است.
factory
ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
to turn around
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
factories
ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
to let it get to that point
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
We were there just to make up numbers.
ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
lover's lane
<idiom>
جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
Not that I remember .
تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
Can I get there on foot?
آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
It is improper to go there uninvited.
ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
There they were in all their finery.
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Nothing has changed there.
آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
almonry
[قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
Hotel accommodation is rather expensive there.
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
You can't get there other than by foot.
به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
Nothing on earth will induce him to go there again.
اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
Where the carcass is there the ravens will collect together.
<proverb>
هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
window
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
switching
نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
stopping
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap
نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stop
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
stopped
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
stops
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
natural rate hypothesis
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
voices
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort
تک و پوی زدن
[به هر دری زدن]
تا آنجا که امکان پذیر باشد
stations
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stationed
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
conventional memory
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional RAM
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
transitivity principle
بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
Oriental rug
فرش شرقی
[از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com