Dictiornary-Farsi | ایجاد تقارن همزمانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
isochronism	ایجاد تقارن همزمانی


Other Matches

isochronism	ایجاد همزمانی
synchronism	ایجاد همزمانی انطباق
simultaneity	همزمانی
synchronicity	همزمانی
synchronization	همزمانی
concurrency	همزمانی
synchronism	همزمانی
mains synchronization	همزمانی شبکه
simultaneity	همزمانی همزمان
hold control	نافم همزمانی
line synchronization	همزمانی سطور
simultaneous equations	معادلات همزمانی
synchronization	همگاهی همزمانی
concurrency management	مدیریت همزمانی
synchronization check	کنترل همزمانی
multisync monitor	مونیتور همزمانی چندگانه
synchronizing mechanism	ساز وکار همزمانی
simultanagnosia	ادراک پریشی همزمانی
simultaneous equation system	نظام معادلات همزمانی
ActiveX	سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
three stage least squares method	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
polarities	تقارن
synmetry	تقارن
symmetry	تقارن
isochronism	تقارن
polarity	تقارن
simultaneeity	تقارن
synchronization	تقارن
parallelism	تقارن
symmetrization	تقارن
symmetry number	عدد تقارن
axis of symmetry	محور تقارن
axis of symmery	محور تقارن
symmetry axis	محور تقارن
asymmetric carbon	کربن بی تقارن
asymmetrical conductivity	برقرسانایی بی تقارن
asymmetric top	فرفرهای بی تقارن
geometrical <adj.>	تقارن در طرح
asymmetric system	دستگاه بی تقارن
asymmetric molecule	مولکول بی تقارن
zygomorphic	دارای تقارن
skewness	عدم تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
transational symmerty	تقارن انتقالی
symmetry operation	عمل تقارن
pseudosymmetry	شبه تقارن
symmetry lines	خطوط تقارن
symmetry group	گروه تقارن
symmetry element	عنصر تقارن
symmetry plane	صفحه تقارن
rotational symmetry	تقارن چرخشی
asymmetry	عدم تقارن
symmerty center	مرکز تقارن
asymmetric substance	جسم بی تقارن
impedance balancing	تقارن امپدانس
plane of symmetry	صفحه تقارن
isodimorphism	تقارن دو شکلی
mirror symmerty	تقارن ایینهای
plane of symmetry	سطح تقارن
synchrony	انطباق تقارن
Symmetry	تقارن [ریاضی]
symmetry point	نقطه تقارن
point of symmetry	نقطه تقارن
eurythmy	هم اهنگی و تقارن ساختمان
simple axis of symmetry	محور ساده تقارن
axial rotation symmerty	تقارن چرخشی محوری
actinomorphous	دارای تقارن شعاعی
plane of mirror symmetry	صفحه تقارن اینهای
eurhythmy	هم اهنگی و تقارن ساختمان
blemish [mistake]	عدم تقارن در بافت
positive skewness	عدم تقارن مثبت
alternating axis of symmerty	محور تقارن متناوب
time average symmetry	تقارن میانگین زمانی
mirror plane of symmetry	صفحه تقارن اینهای
actinomorphic	دارای تقارن شعاعی
conservation of orbital symmerty	بقای تقارن اوربیتال
symmetry allowed reaction	واکنش مجاز از لحاظ تقارن
axis	محور تقارن مهره اسه
parametron	عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
anomal design	طرح شلوغ و بدون تقارن
asymmetric local deformation	تغییر شکل موضعی بی تقارن
anomalous weave	بی نظمی و عدم تقارن در بافت
incommensurability	عدم تقارن سنجش ناپذیری
isodimorphism	تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
counter vailing power	تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
angle og sideship	زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
move of pattern	[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
origination	ایجاد
creations	ایجاد
authorship	ایجاد
creation	ایجاد
creating	ایجاد
creates	ایجاد
generation	ایجاد
development	ایجاد
production	ایجاد
generations	ایجاد
create	ایجاد
productions	ایجاد
bridging	ایجاد پل
construction	ایجاد
developments	ایجاد
constructions	ایجاد
territorialization	ایجاد ناحیه
screeched	ایجاد کردن
screech	ایجاد کردن
engendering	ایجاد کردن
system generation	ایجاد سیستم
engendered	ایجاد کردن
obstructions	ایجاد مانع
engenders	ایجاد کردن
grounding	ایجاد زمین
spiculation	ایجاد خار
obstruction	ایجاد مانع
screeches	ایجاد کردن
stimulation	ایجاد محرک
screeching	ایجاد کردن
stockades	ایجاد مانع
lactation	ایجاد شیر
worker	ایجاد کننده
surging	ایجاد موج
looping	ایجاد حلقه
formed	ایجاد یک شکل
create	ایجاد کردن
develops	ایجاد کردن
stylization	ایجاد سبک
structuralization	ایجاد ساختمان
wealth creation	ایجاد ثروت
polarization	ایجاد دو قطب
forms	ایجاد یک شکل
form	ایجاد یک شکل
windowing	ایجاد پنجره
creating	ایجاد کردن
engender	ایجاد کردن
vacuolation	ایجاد حفره
creates	ایجاد کردن
housing	ایجاد مسکن
stockade	ایجاد مانع
develop	ایجاد کردن
spermatogenesis	ایجاد نطفه
amounting	ایجاد مجموعی از...
irruption	ایجاد ناگهانی
hypnogenesis	ایجاد خواب
construct	ساختن یا ایجاد
constructed	ساختن یا ایجاد
constructing	ساختن یا ایجاد
constructs	ساختن یا ایجاد
furunculosis	ایجاد کورک
pustulation	ایجاد جوش
pupation	ایجاد شفیره
rainmaking	ایجاد باران
salivation	ایجاد بزاق
amount	ایجاد مجموعی از...
amounted	ایجاد مجموعی از...
resonances	ایجاد طنین
resonance	ایجاد طنین
averaging	ایجاد میانگین
pick and roll	ایجاد سد و چرخش
orogenesis	ایجاد کوه
originative	ایجاد کننده
originationu	ایجاد ابداع
mythopoeia	ایجاد افسانه
money creation	ایجاد پول
lenticulation	ایجاد عدسی
preclusion	ایجاد مانع
lacrimation	ایجاد اشک
average	ایجاد میانگین
averaged	ایجاد میانگین
averages	ایجاد میانگین
amounts	ایجاد مجموعی از...
creation date	تاریخ ایجاد
contouring	ایجاد طرح
capital creation	ایجاد سرمایه
make waves <idiom>	ایجاد دردسر
rake in the money <idiom>	ایجاد تعجب
causer	ایجاد کننده
pitting	ایجاد حفره
creation of money	ایجاد پول
configure	ایجاد پیکربندی
scandalization	ایجاد افتضاح
hydrotaxis	ایجاد واکنش در برابر اب
constructs	ایجاد کردن ساخت
allowance method	روش ایجاد ذخیره
breach	ایجاد شکاف کردن
hypnogenesis	ایجاد خواب هیپنوتیزم
inbreed	از یک نژاد ایجاد کردن
program development cycle	چرخه ایجاد برنامه
irrupt	ناگهان ایجاد شدن
holography	ایجاد تصویر لیزری
hi fi	وسایل ایجاد صدا
agitation of water surface	ایجاد تلاطم در سطح اب
constructing	ایجاد کردن ساخت
constructed	ایجاد کردن ساخت
bleeping	ایجاد صدای اخطار
discomfits	ایجاد اشکال کردن
discomfiting	ایجاد اشکال کردن
construct	ایجاد کردن ساخت
discomfited	ایجاد اشکال کردن
breached	ایجاد شکاف کردن
discomfit	ایجاد اشکال کردن