English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
grounding ایجاد زمین
Search result with all words
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
Other Matches
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
production ایجاد
generation ایجاد
creations ایجاد
generations ایجاد
construction ایجاد
creation ایجاد
create ایجاد
constructions ایجاد
developments ایجاد
bridging ایجاد پل
development ایجاد
creates ایجاد
creating ایجاد
authorship ایجاد
productions ایجاد
origination ایجاد
worker ایجاد کننده
constructs ساختن یا ایجاد
constructing ساختن یا ایجاد
spiculation ایجاد خار
screeching ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
structuralization ایجاد ساختمان
engender ایجاد کردن
resonance ایجاد طنین
engendering ایجاد کردن
engenders ایجاد کردن
resonances ایجاد طنین
creation date تاریخ ایجاد
screeched ایجاد کردن
constructed ساختن یا ایجاد
construct ساختن یا ایجاد
engendered ایجاد کردن
configure ایجاد پیکربندی
contouring ایجاد طرح
mythopoeia ایجاد افسانه
pitting ایجاد حفره
vacuolation ایجاد حفره
lactation ایجاد شیر
spermatogenesis ایجاد نطفه
furunculosis ایجاد کورک
rainmaking ایجاد باران
pick and roll ایجاد سد و چرخش
money creation ایجاد پول
amounts ایجاد مجموعی از...
amounting ایجاد مجموعی از...
amount ایجاد مجموعی از...
creation of money ایجاد پول
surging ایجاد موج
orogenesis ایجاد کوه
form ایجاد یک شکل
create ایجاد کردن
formed ایجاد یک شکل
lacrimation ایجاد اشک
forms ایجاد یک شکل
pupation ایجاد شفیره
stimulation ایجاد محرک
creating ایجاد کردن
system generation ایجاد سیستم
causer ایجاد کننده
wealth creation ایجاد ثروت
develops ایجاد کردن
housing ایجاد مسکن
originative ایجاد کننده
capital creation ایجاد سرمایه
isochronism ایجاد همزمانی
irruption ایجاد ناگهانی
pustulation ایجاد جوش
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
originationu ایجاد ابداع
make waves <idiom> ایجاد دردسر
develop ایجاد کردن
salivation ایجاد بزاق
hypnogenesis ایجاد خواب
obstruction ایجاد مانع
stockades ایجاد مانع
lenticulation ایجاد عدسی
averaging ایجاد میانگین
averages ایجاد میانگین
preclusion ایجاد مانع
scandalization ایجاد افتضاح
averaged ایجاد میانگین
average ایجاد میانگین
stylization ایجاد سبک
creates ایجاد کردن
windowing ایجاد پنجره
polarization ایجاد دو قطب
screech ایجاد کردن
obstructions ایجاد مانع
looping ایجاد حلقه
territorialization ایجاد ناحیه
stockade ایجاد مانع
amounted ایجاد مجموعی از...
obstructing ایجاد مانع کردن
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
obstructs ایجاد مانع کردن
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
creative prescription مرور زمان ایجاد حق
buzzing ایجاد صدای بلند
trephine ایجاد سوراخ بامته
reflated تورم ایجاد کردن
reflate تورم ایجاد کردن
recreative دوباره ایجاد کننده
buzzes ایجاد صدای بلند
buzz ایجاد صدای بلند
buzzed ایجاد صدای بلند
rowdyism ایجاد سر وصدا و اشوب
obstructed ایجاد مانع کردن
frontogenesis ایجاد جبهه واحد
obstruction method روش ایجاد مانع
tempest توفان ایجاد کردن
ruralization ایجاد زندگی روستایی
sentimentalization ایجاد احساسات وعواطف
tempests توفان ایجاد کردن
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
agitation of water surface ایجاد تلاطم در سطح اب
schismatism ایجاد جدایی تفرقه
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
tide جزرومد ایجاد کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
punches سوراخ ایجاد کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
shock point نقطه ایجاد زلزله
punch سوراخ ایجاد کردن
ulceration ایجاد زخم یا قرحه
allowance method روش ایجاد ذخیره
urtication ایجاد خارش وسوزش
obstruction box جعبه ایجاد مانع
steam heating ایجاد حرارت با بخار
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
holography ایجاد تصویر لیزری
set off <idiom> بالانس ایجاد کردن
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
goiterogenic ایجاد کننده گواتر
synchronism ایجاد همزمانی انطباق
swisher ایجاد کننده صدای فش فش
discomfits ایجاد اشکال کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
breach ایجاد شکاف کردن
breached ایجاد شکاف کردن
discomfit ایجاد اشکال کردن
goitrogenic ایجاد کننده گواتر
irrupt ناگهان ایجاد شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com